به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعدی شیرازی

سعدی شیرازیغزل های سعدیغزل ۹۸: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست

3280عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست

اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست

مردم هلال عید بدیدند و پیش ما

عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست

ما را دگر به سرو بلند التفات نیست

از دوستی قامت بااعتدال دوست

زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش

پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست

ای خواب گرد دیده سعدی دگر مگرد

یا دیده جای خواب بود یا خیال دوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۹۷: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست 2غزل ۹۸: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست 3غزل ۹۹: صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست 4غزل ۱۰۰: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست 5غزل ۱۰۱: ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست 6غزل ۱۰۲: تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست 7غزل ۱۰۳: ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست 8غزل ۱۰۴: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست 9غزل ۱۰۵: آب حیات منست خاک سر کوی دوست 10غزل ۱۰۶: شادی به روزگار گدایان کوی دوست 11غزل ۱۰۷: صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دو ...12غزل ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی در میان هست 13غزل ۱۰۹: بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست 14غزل ۱۱۰: هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست 15غزل ۱۱۱: مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری ه ...16غزل ۱۱۲: زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست 17غزل ۱۱۳: مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست 18غزل ۱۱۴: دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست 19غزل ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست 20غزل ۱۱۶: گر صبر دل از تو هست و گر نیست 21غزل ۱۱۷: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیس ...22غزل ۱۱۸: جان ندارد هر که جانانیش نیست 23غزل ۱۱۹: هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جن ...24غزل ۱۲۰: خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست 25غزل ۱۲۱: با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست 26غزل ۱۲۲: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیس ...27غزل ۱۲۳: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیس ...28غزل ۱۲۴: روز وصلم قرار دیدن نیست 29غزل ۱۲۵: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیس ...30غزل ۱۲۶: نه خود اندر زمین نظیر تو نیست 31غزل ۱۲۷: دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست 32غزل ۱۲۸: چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست 33غزل ۱۲۹: خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست 34غزل ۱۳۰: دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تا ...35غزل ۱۳۱: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت 36غزل ۱۳۲: چو ابر زلف تو پیرامن قمر می‌گشت 37غزل ۱۳۳: خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت 38غزل ۱۳۴: دلی که دید که پیرامن خطر می‌گشت 39غزل ۱۳۵: آن را که میسر نشود صبر و قناعت 40غزل ۱۳۶: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت 41غزل ۱۳۷: کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت 42غزل ۱۳۸: عشق در دل ماند و یار از دست رفت 43غزل ۱۳۹: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت 44غزل ۱۴۰: چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت 45غزل ۱۴۱: هر که دلارام دید از دلش آرام رفت 46غزل ۱۴۲: ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت 47غزل ۱۴۳: این که تو داری قیامتست نه قامت 48غزل ۱۴۴: ای که رحمت می‌نیاید بر منت 49غزل ۱۴۵: آفرین خدای بر جانت 50غزل ۱۴۶: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت 51غزل ۱۴۷: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت 52غزل ۱۴۸: چو نیست راه برون آمدن ز میدانت 53غزل ۱۴۹: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت 54غزل ۱۵۰: خوش می‌روی به تنها تن‌ها فدای جانت 55غزل ۱۵۱: گر جان طلبی فدای جانت 56غزل ۱۵۲: بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت 57غزل ۱۵۳: سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت 58غزل ۱۵۴: جان من جان من فدای تو باد 59غزل ۱۵۵: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد 60غزل ۱۵۶: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد 61غزل ۱۵۷: پیش رویت قمر نمی‌تابد 62غزل ۱۵۸: مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد 63غزل ۱۵۹: نه آن شبست که کس در میان ما گنجد 64غزل ۱۶۰: حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد 65غزل ۱۶۱: کس این کند که ز یار و دیار برگردد 66غزل ۱۶۲: طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و ...67غزل ۱۶۳: هر که می با تو خورد عربده کرد 68غزل ۱۶۴: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد 69غزل ۱۶۵: که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد 70غزل ۱۶۶: هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی ...71غزل ۱۶۷: گر از جفای تو روزی دلم بیازارد 72غزل ۱۶۸: کس این کند که دل از یار خویش بردارد 73غزل ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد 74غزل ۱۷۰: غلام آن سبک روحم که با من سر گران دا ...75غزل ۱۷۱: مگر نسیم سحر بوی یار من دارد 76غزل ۱۷۲: هر آن ناظر که منظوری ندارد 77غزل ۱۷۳: آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد 78غزل ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد 79غزل ۱۷۵: بازت ندانم از سر پیمان ما که برد 80غزل ۱۷۶: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌ ...81غزل ۱۷۷: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد 82غزل ۱۷۸: کیست آن فتنه که با تیر و کمان می‌گذر ...83غزل ۱۷۹: کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد 84غزل ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد 85غزل ۱۸۱: باد آمد و بوی عنبر آورد 86غزل ۱۸۲: زنده شود هر که پیش دوست بمیرد 87غزل ۱۸۳: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد 88 غزل ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد 89غزل ۱۸۵: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد 90غزل ۱۸۶: بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد 91غزل ۱۸۷: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد 92غزل ۱۸۸: به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد 93غزل ۱۸۹: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد 94غزل ۱۹۰: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد 95غزل ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد 96غزل ۱۹۲: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد 97غزل ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد 98غزل ۱۹۴: شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد 99غزل ۱۹۵: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد 100غزل ۱۹۶: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان ب ...101غزل ۱۹۷: نظر خدای بینان طلب هوا نباشد 102غزل ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد 103غزل ۱۹۹: تا حال منت خبر نباشد 104غزل ۲۰۰: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نبا ...105غزل ۲۰۱: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد 106غزل ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد 107غزل ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد 108غزل ۲۰۴: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد 109غزل ۲۰۵: اگر سروی به بالای تو باشد 110غزل ۲۰۶: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد 111غزل ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌ ...112غزل ۲۰۸: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد 113غزل ۲۰۹: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد 114غزل ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد 115غزل ۲۱۱: امروز در فراق تو دیگر به شام شد 116غزل ۲۱۲: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد 117غزل ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد 118غزل ۲۱۴: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد 119غزل ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد 120غزل ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند 121غزل ۲۱۷: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند 122غزل ۲۱۸: آن سرو که گویند به بالای تو ماند 123غزل ۲۱۹: کسی که روی تو دیدست حال من داند 124غزل ۲۲۰: دلم خیال تو را ره نمای می‌داند 125غزل ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند 126غزل ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند 127غزل ۲۲۳: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند 128غزل ۲۲۴: گلبنان پیرایه بر خود کرده‌اند 129غزل ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند 130غزل ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند 131غزل ۲۲۷: آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند 132غزل ۲۲۸: کاروان می‌رود و بار سفر می‌بندند 133غزل ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند 134غزل ۲۳۰: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند 135غزل ۲۳۱: تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند 136غزل ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند 137غزل ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند 138غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر می‌زند 139غزل ۲۳۵: بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند 140غزل ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند 141غزل ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند 142غزل ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند 143غزل ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند 144غزل ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند 145غزل ۲۴۱: میل بین کان سروبالا می‌کند 146غزل ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند 147غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند 148غزل ۲۴۴: یار با ما بی‌وفایی می‌کند 149غزل ۲۴۵: هر که بی او زندگانی می‌کند 150غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند 151غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند 152غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند 153غزل ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند 154غزل ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند 155غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند 156غزل ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند 157غزل ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند 158غزل ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند 159غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود 160غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود 161غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود 162غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود 163غزل ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود 164غزل ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود 165غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود 166غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود 167غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود 168غزل ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود 169غزل ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود 170غزل ۲۶۶: در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود 171غزل ۲۶۷: سروبالایی به صحرا می‌رود 172غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود 173غزل ۲۶۹: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود 174غزل ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود 175غزل ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود 176غزل ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود 177غزل ۲۷۳: هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کش ...178غزل ۲۷۴: چه سروست آن که بالا می‌نماید 179غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید 180غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید 181غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید 182غزل ۲۷۸: سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید 183غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید 184غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید 185غزل ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید 186غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید 187غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید 188غزل ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید 189غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید 190غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید 191غزل ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آی ...192غزل ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر می‌آید 193غزل ۲۸۹: آن نه عشقست که از دل به دهان می‌آید 194غزل ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید 195غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی می‌آید 196غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید 197غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر 198غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار 199غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار 200غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار 201غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیار 202غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یار 203غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار 204غزل ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 205غزل ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر 206غزل ۳۰۲: به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نو ...207غزل ۳۰۳: پروانه نمی‌شکیبد از دور 208غزل ۳۰۴: آن کیست که می‌رود به نخجیر 209غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر 210غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر 211غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر 212غزل ۳۰۸: فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منی ...213غزل ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فق ...214غزل ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز 215غزل ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز 216غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز 217غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز 218غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز 219غزل ۳۱۵: پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز 220غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز 221غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس 222غزل ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس 223غزل ۳۱۹: هر که بی دوست می‌برد خوابش 224غزل ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش 225غزل ۳۲۱: آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش 226غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش 227غزل ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش 228غزل ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش 229غزل ۳۲۵: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش 230غزل ۳۲۶: دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش 231غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش 232غزل ۳۲۸: رها نمی‌کند ایام در کنار منش 233غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش 234غزل ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش 235غزل ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش 236غزل ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که ج ...237غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش 238غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش 239غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش 240غزل ۳۳۶: رفتی و نمی‌شوی فراموش 241غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش 242غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش 243غزل ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش 244غزل ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش 245غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش 246غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش 247غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ 248غزل ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ 249غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل 250غزل ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل 251غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال 252غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل 253غزل ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول 254غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول 255غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول 256غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا ...257غزل ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم 258غزل ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم 259غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام 260غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام 261غزل ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام 262غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام 263غزل ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام 264غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام 265غزل ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام 266غزل ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام 267غزل ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام 268غزل ۳۶۴: من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست ...269غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم 270غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم 271غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مس ...272غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم 273غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم 274غزل ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم 275غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم 276غزل ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم 277غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم 278غزل ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به درشدم 279غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم 280غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومند ...281غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم 282غزل ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم 283غزل ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم 284غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم 285غزل ۳۸۱: دو هفته می‌گذرد کان مه دوهفته ندیدم 286غزل ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم 287غزل ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم 288غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم 289غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم 290غزل ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم 291غزل ۳۸۷: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم 292غزل ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم 293غزل ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم 294غزل ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم 295غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم 296غزل ۳۹۲: من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌ ...297غزل ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم 298غزل ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم 299غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم 300غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم 301غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم 302غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم 303غزل ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم 304غزل ۴۰۰: وه که در عشق چنان می‌سوزم 305غزل ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم 306غزل ۴۰۲: من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم 307غزل ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم 308غزل ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم 309غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم 310غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم 311غزل ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم 312غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم 313غزل ۴۰۹: تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم 314غزل ۴۱۰: چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم 315غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم 316غزل ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دان ...317غزل ۴۱۳: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم 318غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بست ...319غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم 320غزل ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم 321غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم 322غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم 323غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد می‌فشانم 324غزل ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم 325غزل ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم 326غزل ۴۲۲: آن کس که از او صبر محالست و سکونم 327غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بن ...328غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم 329غزل ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار می‌ ...330غزل ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بی ...331غزل ۴۲۷: من از این جا به ملامت نروم 332غزل ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم 333غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم 334غزل ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم 335غزل ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم 336غزل ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم 337غزل ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم 338غزل ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم 339غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی 340غزل ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم 341غزل ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم 342غزل ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم 343غزل ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم 344غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم 345غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم 346غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم 347غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من 348غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن 349غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن 350غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران 351غزل ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان 352غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان 353غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان 354غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران 355غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران 356غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران 357غزل ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان 358غزل ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان 359غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان 360غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن 361غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن 362غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن 363غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن 364غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن 365غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن 366غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن 367غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن 368غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن 369غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن 370غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن 371غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن 372غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن 373غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من 374غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من 375غزل ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من 376غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من 377غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من 378غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون 379غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین 380غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین 381غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست ا ...382غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو 383غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو 384غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او 385غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او 386غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی ا ...387غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو 388غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو 389غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو 390غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به ر ...391غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به 392غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای 393غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته 394غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای 395غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای 396غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته 397غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده 398غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده 399غزل ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه 400غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای 401غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی 402غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی 403غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی 404غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی 405غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زی ...406غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی 407غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی 408غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکی ...409غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی 410غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی 411غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی 412غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی 413غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفا ...414غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی 415غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی 416غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی 417غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی 418غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی 419غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی 420غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی 421غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی 422غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی 423غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی 424غزل ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی 425غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات 426غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی 427غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 428غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی 429غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی 430غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتاب ...431غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی 432غزل ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی 433غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی 434غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی 435غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی 436غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی 437غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی 438غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی 439غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی 440غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم ک ...441غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی 442غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی 443غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی 444غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی 445غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی 446غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری 447غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری 448غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری 449غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری 450غزل ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری 451غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری 452غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری 453غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری 454غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری 455غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری 456غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری 457غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری 458غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری 459غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری 460غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری 461غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری 462غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری 463غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری 464غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری 465غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زار ...466غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری 467غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری 468غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری 469غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری 470غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که ن ...471غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری 472غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام دا ...473غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری 474غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری 475غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری 476غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری 477غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری 478غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری 479غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری 480غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی 481غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی 482غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی 483غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی 484غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی 485غزل ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی 486غزل ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی 487غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی 488غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی 489غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی 490غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان ب ...491غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی 492غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی 493غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی 494غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی 495غزل ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی 496غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی 497غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی 498غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی 499غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی 500غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی 501غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 502غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی 503غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی 504غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی 505غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی 506غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی 507غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی 508غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی 509غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی 510غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی 511غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی 512غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی 513غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم ج ...514غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی 515غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستا ...516غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی 517غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی 518غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی 519غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مان ...520غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی 521غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی 522غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوان ...523غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی 524غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی 525غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی 526غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی 527غزل ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی 528غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی 529غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی 530غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی 531غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی 532غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی 533غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی 534غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی 535غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی 536غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی 537غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی 538غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی 539غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی 540غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی 541غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ