کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست

    خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست

    تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد

    هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست

    در تو حیرانم و اوصاف معانی که تو راست

    و اندر آن کس که بصر دارد و حیران تو نیست

    آن چه عیبست که در صورت زیبای تو هست

    وان چه سحرست که در غمزه فتان تو نیست

    آب حیوان نتوان گفت که در عالم هست

    گر چنانست که در چاه زنخدان تو نیست

    از خدا آمده‌ای آیت رحمت بر خلق

    وان کدام آیت لطفست که در شأن تو نیست

    گر تو را هست شکیب از من و امکان فراغ

    به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست

    تو کجا نالی از این خار که در پای منست

    یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست

    دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب

    عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست

    آخر ای کعبه مقصود کجا افتادی

    که خود از هیچ طرف حد بیابان تو نیست

    گر برانی چه کند بنده که فرمان نبرد

    ور بخوانی عجب از غایت احسان تو نیست

    سعدی از بند تو هرگز به درآید هیهات

    بلکه حیفست بر آن کس که به زندان تو نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha