کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست

    قرین دوست به هر جا که هست خوش جاییست

    کسی که روی تو دیدست از او عجب دارم

    که باز در همه عمرش سر تماشاییست

    امید وصل مدار و خیال دوست مبند

    گرت به خویشتن از ذکر دوست پرواییست

    چو بر ولایت دل دست یافت لشکر عشق

    به دست باش که هر بامداد یغماییست

    به بوی زلف تو با باد عیش‌ها دارم

    اگر چه عیب کنندم که بادپیماییست

    فراغ صحبت دیوانگان کجا باشد

    تو را که هر خم مویی کمند داناییست

    ز دست عشق تو هر جا که می‌روم دستی

    نهاده بر سر و خاری شکسته در پاییست

    هزار سرو به معنی به قامتت نرسد

    و گر چه سرو به صورت بلندبالاییست

    تو را که گفت که حلوا دهم به دست رقیب

    به دست خویشتنم زهر ده که حلواییست

    نه خاص در سر من عشق در جهان آمد

    که هر سری که تو بینی رهین سوداییست

    تو را ملامت سعدی حلال کی باشد

    که بر کناری و او در میان دریاییست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha