به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
دل زنده میشود به امید وفای یار
جان رقص میکند به سماع کلام دوست
تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن
هرک اوفتاد مست محبت ز جام دوست
من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم
هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار
ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست
وقتی امیر مملکت خویش بودمی
اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست
گر دوست را به دیگری از من فراغتست
من دیگری ندارم قایم مقام دوست
بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای
هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست
درویش را که نام برد پیش پادشاه
هیهات از افتقار من و احتشام دوست
گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست
اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.