سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۰۰: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست دل زنده می شود به امید وفای یار جان رقص می کند به سماع کلام دوست تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن هرک اوفتاد مست محبت ز جام دوست من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست رنجور عشق به نشود جز به بوی یار ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست وقتی امیر مملکت خویش بودمی اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست گر دوست را به دیگری از من فراغتست من دیگری ندارم قایم مقام دوست بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست درویش را که نام برد پیش پادشاه هیهات از افتقار من و احتشام دوست گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست سعدی شیرازی