کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مجنون عشق را دگر امروز حالت است

    کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است

    فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند

    این را شکیب نیست گر آن را ملالت است

    عذرا که نانوشته بخواند حدیث عشق

    داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است

    مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار

    کاین ره که برگرفت به جایی دلالت است

    ای مدعی که می‌گذری بر کنار آب

    ما را که غرقه‌ایم ندانی چه حالت است

    زین در کجا رویم که ما را به خاک او

    واو را به خون ما که بریزد حوالت است

    گر سر قدم نمی‌کنمش پیش اهل دل

    سر بر نمی‌کنم که مقام خجالت است

    جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است

    جز سر عشق هر چه بگویی بطالت است

    ما را دگر معامله با هیچکس نماند

    بیعی که بی حضور تو کردم اقالت است

    از هر جفات بوی وفایی همی‌دهد

    در هر تعنتیت هزار استمالت است

    سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او

    علمی که ره به حق ننماید جهالت است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha