کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کارم چو زلف یار پریشان و درهمست

    پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست

    غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت

    این شادی کسی که در این دور خرمست

    تنها دل منست گرفتار در غمان

    یا خود در این زمانه دل شادمان کمست

    زین سان که می‌دهد دل من داد هر غمی

    انصاف ملک عالم عشقش مسلمست

    دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت

    آیا چه جاست این که همه روزه با نمست

    خواهی چو روز روشن دانی تو حال من

    از تیره شب بپرس که او نیز محرمست

    ای کاشکی میان منستی و دلبرم

    پیوندی این چنین که میان من و غمست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha