سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۷۵: کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست تنها دل منست گرفتار در غمان یا خود در این زمانه دل شادمان کمست زین سان که می دهد دل من داد هر غمی انصاف ملک عالم عشقش مسلمست دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت آیا چه جاست این که همه روزه با نمست خواهی چو روز روشن دانی تو حال من از تیره شب بپرس که او نیز محرمست ای کاشکی میان منستی و دلبرم پیوندی این چنین که میان من و غمست سعدی شیرازی