سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۵: مجنون عشق را دگر امروز حالتست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مجنون عشق را دگر امروز حالت است کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند این را شکیب نیست گر آن را ملالت است عذرا که نانوشته بخواند حدیث عشق داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار کاین ره که برگرفت به جایی دلالت است ای مدعی که می گذری بر کنار آب ما را که غرقه ایم ندانی چه حالت است زین در کجا رویم که ما را به خاک او واو را به خون ما که بریزد حوالت است گر سر قدم نمی کنمش پیش اهل دل سر بر نمی کنم که مقام خجالت است جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است جز سر عشق هر چه بگویی بطالت است ما را دگر معامله با هیچکس نماند بیعی که بی حضور تو کردم اقالت است از هر جفات بوی وفایی همی دهد در هر تعنتیت هزار استمالت است سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او علمی که ره به حق ننماید جهالت است سعدی شیرازی