کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است

    وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است

    نه دهانیست که در وهم سخندان آید

    مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است

    آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت

    عجب از سوختگی نیست که خامی عجب است

    آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار

    هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است

    جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست

    نه که از نالهٔ مرغان چمن در طرب است

    هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا

    کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است

    خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد

    گر چه راهم نه به اندازهٔ پای طلب است

    هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست

    اجلم می‌کشد و درد فراقش سبب است

    سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت

    گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است

    لیکن این حال محال است که پنهان ماند

    تو زره می‌دری و پرده سعدی قصب است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha