کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را

    دزد آری بهر کالا می شکافد خانه را

    تخم مهر خال او در دل میفکن ای رقیب

    بیش ازین ضایع مکن در سنگ خارا دانه را

    خیز گو مشاطه کاندر زلف مشکینت نماند

    بس که دلها شد گره راه گذشتن شانه را

    می کنم سینه به ناخن کرده رو در کوی تو

    می گشایم روزنی سوی تو این ویرانه را

    عاقبت خواهم ز تو بیگانه گشتن چون کنم

    ز آشنا پیش تو قدر افزون بود بیگانه را

    عشق یکرنگی تقاضا می کند وین روشن است

    ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را

    جامی از خود رفت زان بت قصه کم گوی ای رفیق

    مستمع در خواب شد کوتاه کن افسانه ر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha