به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
صبح ما از تو به غم شام به ماتم گذرد
صبح و شام کسی از عشق چنین کم گذرد
نازنین طبع تو را از گله چون رنجانم
هر چه کردی بگذشت آنچه کنی هم گذرد
کیست آگاه ز حال دل در هم شدگان
جز نسیمی که بر آن طره در هم گذرد
لذت زخم خدنگ تو نداند هرگز
هر که در سینه اش اندیشه مرهم گذرد
جویها بین به رخ افتاده من گریان را
بس که از دیده به رو سیل دمادم گذرد
مکن افسانه ما گوش که این مایه غم
حیف باشد که بر آن خاطر خرم گذرد
گر بود جای گذر گرد درت جامی را
جامی آن دارد اگر از همه عالم گذرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.