کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی به وعده وصل تو تازه جان و جهانم

    بیا که بی تو ز درد و غم فراق به جانم

    غم فراق ندانم چگونه پیش تو گویم

    که چون رخ تو ببینم رود ز کار زبانم

    ببخش منصب فراشیم که آن سر کو را

    به دیده خاک بروبم ز گریه آب فشانم

    اگر ز کوی تو خاری خلد به پای سگانت

    به سوزن مژه بیرون کنم به دیده نشانم

    به جرم عشق تو گر می کشند گو بکشیدم

    که من نهفتن این راز بیش ازین نتوانم

    من آن نیم که شماری مرا ز سلک غلامان

    همین بس است که داری گهی ز خیل سگانم

    چو خوانم از غم تو دردناک گفته جامی

    هزار سوخته دل را ز دیده خون بچکانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha