کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشم که رو به ملاقات یار خود دارم

    امید مرهم جان فگار خود دارم

    یکی ست شهر من و شهر یار من امروز

    هوای شهر خود و شهریار خود دارم

    هزار بار شد از خون دل کنارم پر

    که کام خویش کنون در کنار خود دارم

    بهار عیش مرا تازه ساخت بار دگر

    نمی که بر مژه اشکبار خود دارم

    مرا چو شمع نباشد به غیر سوز و گداز

    تمتعی که ز شبهای تار خود دارم

    گذشت عهد جوانی به کار عشق و هنوز

    اگر چه پیر شدم رو به کار خود دارم

    مگو که توبه ز می اختیار کن جامی

    من آن نیم که به کف اختیار خود دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha