کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساقیا صاف می عیش به خودکامان ده

    دردی درد به خون جگر آشامان ده

    هر که دردی نکشد گر چه سر خاصان است

    بکش افسار و سرش در گله عامان ده

    مشرب دردکشی نیست نکونامان را

    مطربا خیز و صلا در صف بدنامان ده

    زاهدان ز آتش ما سوختگان محرومند

    شرری یا رب ازین شعله به آن خامان ده

    چون ز شوق تو کشم سر به گریبان عدم

    بهر عطر کفنم گردی ازان دامان ده

    نیست بی مقدم تو کار مرا سامانی

    قدمی رنجه کن و کار مرا سامان ده

    جامی ایام گل از صومعه سوی چمن آی

    خرقه زهد به تاراج گل اندامان ده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha