کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای ز خاک قدمت چشم مرا بینایی

    چشم بد دور ز روی تو که بس زیبایی

    ای خوش آن دیده که اول به رخت می افتد

    بامدادان که به صد جلوه برون می آیی

    لطف و انعام تو عام است ندانم که چرا

    هیچ گه بر من درویش نمی بخشایی

    سوز من روشنت آن دم شود ای شمع چگل

    که شبی سوخته باشی به غم تنهایی

    گر نیرزم به جوابی چو سلامت گویم

    چشم دارم که به دشنام زبان بگشایی

    چند سودای بتان وای ازین خون خوردن

    تا به کی طعن کسان آه ازین رسوایی

    عقل گفتا نرسد وصل سلاطین به گدا

    بیش ازین در طلبش عمر چه می فرسایی

    عشق فریاد برآورد که ای عقل خموش

    بس بود لذت درد طلب و جویایی

    جامی از خیل سگان یا ز غلامان باشد

    بنده حلقه به گوش است چه می فرمایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha