به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی
خانه در باز و تو همچون مه ز روزن آمدی
عارض از آب لطافت تازه می بینم تو را
گویی ای گلبرگ تر حالی ز گلشن آمدی
ز استخوان ما مباد آسیب پیکان تو را
ای که بر لاغر شکاران ناوک افکن آمدی
چون لب خود جانفزا چون چشم خود مردم کشی
در همه فنها چو استادان یک فن آمدی
قصه ناکشتن من گفتی ای قاصد ز دوست
قاصدا گویی به قصد کشتن من آمدی
ای به کوی خوبرویان رفته با دامان پاک
پاکدامن رفتی اما چاک دامن آمدی
جامی از آزادی آن سرو گلرخ لب مبند
چون درین بستان زبان آور چو سوسن آمدی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.