کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا ای اشک تا بر روزگار خویشتن گریم

    چو شمع از محنت شبهای تار خویشتن گریم

    ندارم مهربانی تا کند بر حال من گریه

    همان بهتر که خود بر حال زار خویشتن گریم

    مرا هم در غریبی شوخ چشمی آفت جان شد

    نگویی کز غم یار و دیار خویشتن گریم

    نباشد در بهاران دور از ابر چمن گریه

    من آن ابرم که دور از نوبهار خویشتن گریم

    مدد فرما به خون ای دل که در چشمم نماند آبی

    که خواهم امشب از هجران یار خویشتن گریم

    ز هجران بود گریه پیشتر از وعده وصلت

    کنون از درد و داغ انتظار خویشتن گریم

    مگو جامی نشاید گریه از بیداد مهرویان

    که من چندین ز بخت خاکسار خویشتن گریم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha