به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو
تو آن گلی که شود غنچه در نقاب از تو
دلم که عشق بر او صد در بلا بگشاد
رخ امید نتابد به هیچ باب از تو
همیشه عادت شاهان بود عمارت ملک
چه حکمت است که شد ملک دل خراب از تو
عنان صبر شد از کف درین هوس که گهی
رسم به دولت پابوس چون رکاب از تو
مکن شتاب به رفتن که می رود جانم
اگر چه عمری و نبود عجب شتاب از تو
به هر سلام مکن رنجه در جواب آن لبت
که صد سلام مرا بس یکی جواب از تو
چو قتل جامی مسکین ثواب می دانی
چنان مکن که شود فوت این ثواب از تو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.