جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۸۱۱: تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو تو آن گلی که شود غنچه در نقاب از تو دلم که عشق بر او صد در بلا بگشاد رخ امید نتابد به هیچ باب از تو همیشه عادت شاهان بود عمارت ملک چه حکمت است که شد ملک دل خراب از تو عنان صبر شد از کف درین هوس که گهی رسم به دولت پابوس چون رکاب از تو مکن شتاب به رفتن که می رود جانم اگر چه عمری و نبود عجب شتاب از تو به هر سلام مکن رنجه در جواب آن لبت که صد سلام مرا بس یکی جواب از تو چو قتل جامی مسکین ثواب می دانی چنان مکن که شود فوت این ثواب از تو جامی هروی