کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترک شهر آشوب من زینسان که شد صحرانشین

    خواهم از شوقش به صحرا رو نهادن بعد ازین

    هر کجا منزل کند شب گر تواند زآسمان

    مه زند بهر نزولش خیمه بر روی زمین

    توسن عقلم که از عشق بتان سر می کشد

    عشوه آن شهسوار آخر کشیدش زیر زین

    آن سپاهی را نبینم جز به لشکرگاه حشر

    گر چنین آرد سپاه هجر بر جانم کمین

    زارم از دوری خدا را ای که سویش می روی

    چشم خود می بخشمت بستان و از دورش ببین

    کحل دولت خواهی از میل سعادت دیده را

    خاکی از پایش بجو خاشاکی از راهش بچین

    کمترین بندگان جامی به یادش داد جان

    هیچ کس یادش نداد از بندگان کمترین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha