کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنین کافتاده دور از جان خویشم

    چگونه زنده ام حیران خویشم

    به وصلم گر نداری زنده این بس

    که بینی کشته هجران خویشم

    ندارد تاب مرهم سینه ریش

    کرم کن زخمی از پیکان خویشم

    ربودی دل ز من جان و خرد نیز

    وز این پس در غم ایمان خویشم

    ز سیلاب مژه شد خانه ام پست

    خراب دیده گریان خویشم

    سگم خوان و استخوانی ده کیم من

    که خوانی میهمان بر خوان خویشم

    بر آن در ناله کردم گفت جامی

    مده دردسر از افغان خویشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha