کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آرزو دارم که گردم خاک راه توسنش

    لیک می ترسم ز من گردی رسد بر دامنش

    کی بعمدا سوی من بیند چو می دارد دریغ

    گوشه چشمی که افتد ناگهان سوی منش

    آمد آن کافر برون شمیر بسته دی سوار

    ای بسا خون مسلمانان که شد در گردنش

    خواستم گویم لباس از برگ گل می بایدش

    باز ترسیدم که آزارد ازان نازک تنش

    هر گهش بینم قبا پوشده بیهوش اوفتم

    وای من روزی که بینم با ته پیراهنش

    ای صبا با او حدیث شعله آهم بگوی

    تا شود سوز درون دردمندان روشنش

    شاید آن بدخو کند رحمی خدا را ای اجل

    ریز خون جامی و بر خاک آن کوی افکنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha