کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رخت کز خط مشکین شد مزین صفحه سیمش

    همانا در جفاکاری نوشتی لوح تعلیمش

    فتاد اندر کشاکش دل ز چشم و ابروی شوخت

    به تیغ غمزه کن جانا میان هر دو تقسیمش

    متاع جان همی خواهی ز من گر خود نمی آیی

    فرست از لب سلامی تا کنم فی الحال تسلیمش

    منجم حکم فتح الباب اشک ما رقم می زد

    روان شد سیل خون از جوی جدول های تقویمش

    کمر گرد میانت گر شود چون میم خود حلقه

    بود آن حلقه در تنگی فزون از حلقه میمش

    لبت مهر سلیمان است و بر وی اسم اعظم خط

    اجازت ده خدا را تا ببوسم بهر تعظیمش

    نهادی پا به کوی عاشقی جامی ز سر بگذر

    نه مرد معرکه ست آن کس که از کشتن بود بیمش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha