کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زد شیخ شهر طعنه بر اسرار اهل دل

    المرء لایزال عدوا لما جهل

    تکفیر کرد پیر مغان را وگر برد

    بویی ز کفر او شود از دین خود خجل

    محضر به خون اهل صفا می زند رقم

    این رقعه بر جهالت او بس بود سجل

    آیین صدق و رسم مروت نه کار اوست

    از طبع منحرف مطلب خلق معتدل

    ساقی بیا که ذکر کدورت کدورت است

    تا هست مهل باده صافی ز کف مهل

    آن جام می بیار که از لوح اعتبار

    سازد غبار هستی موهوم مضمحل

    باشد که مرتفع شود از آفتاب می

    آثار ظلمتی که نماید ز مد ظل

    جامی به بزم پیر مغان بار خواست دوش

    نگسسته دل هنوز ز پیوند آب و گل

    مستی زد این ترانه به آواز چنگ و گفت

    یا طالب الوصول تجرد لکی تصل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha