به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بس که چشمان تو خون اهل عالم ریختند
پشته پشته کشته در کوی تو بر هم ریختند
صد هزاران صورت اندر قالب حسن و جمال
ریختند اما ز تو مطبوع تر کم ریختند
هر چه در عالم همی بینم نمی ماند به تو
شکل تو گویی نه از ارکان عالم ریختند
نقشبندان گاه تصویر لب و دندان تو
در دهان غنچه تر عقد شبنم ریختند
بی لب میگون تو مستان شراب لعل را
از قدح خوردند و از مژگان همان دم ریختند
سینه ریشان فراق از خاک پایت ساختند
خشک دارویی که بر بالای مرهم ریختند
از دل جامی چه سان روید گیاه خرمی
چون در آن ویرانه تخم محنت و غم ریختند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.