کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عید است و چون گل هر کسی خندان به روی یار خود

    ما و دلی چون غنچه خون بی سر و گل رخسار خود

    خلقی شده در جست و جو هر سو که ماه عید کو

    عید من آن کان ماهرو بنمایدم دیدار خود

    تا چند خون دل خورم کو ساقی جان پرورم

    تا ز آتش می آورم آبی به روی کار خود

    هر کس به کنج خلوتی با مطربی در عشرتی

    عشاق را هم حالتی با ناله های زار خود

    بی روی آن سرو روان زد هر گلی آتش به جان

    کاشم ندادی باغبان ره جانب گلزار خود

    چون گل درانم پیرهن یارب کجا رفت آنکه من

    بودی به گلگشت چمن دامن کشان با یار خود

    جامی ندارد محرمی کز غم برآساید دمی

    هر لحظه می گوید غمی هم با دل افگار خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha