کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد مه عید از شفق چون جام زر باز آشکار

    یعنی از آب شفق گون جام زر خالی مدار

    چرخ با قد نگون سالی کشد دامن به خون

    تا شبی آرد چنین فرخنده ماهی در کنار

    تخم عشرت ز آب می روید به خاک میکده

    ای که داری دسترس تخمی درین مزرع بکار

    تشنه لب مردیم ساقی جرعه ای بر ما فشان

    خشک شد کشت ای سحاب لطف بارانی ببار

    شیشه صاف ار نباشد گو سفال دردباش

    رند درد آشام را با این تکلف ها چه کار

    حال ما در بزم رندان از می و شاهد خوش است

    محتسب بهر خدا ما را به حال ما گذار

    سر فرو بردن به دلق زهد جامی تا به کی

    عید شد پای خمی گیر و به عشرت سربرآر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha