کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آتش اندر خرمن ما زد رخت وین روشن است

    خال مشکین تو بر رخ دانه ای زین خرمن است

    آن رخ نازک چو آب از دیده رفت اما هنوز

    نقش خالت چون سیاهی مانده در چشم من است

    تو مرا چشمی و تا بر بام و روزن آمدی

    چشم من گه بر کنار بام و گه بر روزن است

    گر چه می پوشد ز ما لطف تنت را پیرهن

    کی توان پوشیدن آن لطفی که در پیراهن است

    شب نهانی رخ به پایت سوده ام اینک هنوز

    قطره های خون ز اشک من تو را بر دامن است

    دل اسیر دام و جان مرغ حریم بام توست

    داغ حرمان و غم هجران سراسر بر تن است

    بی رخت گفتم نکو پر می کنم دامن ز اشک

    گفت جامی کار نیکو کردن از پر کردن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha