به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیات جامیشمارهٔ ۲۱۳: دلم چون داستان غم فرو ریخت

1510عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم چون داستان غم فرو ریخت

سرشک از دیده پر نم فرو ریخت

صبا آن زلف پر خم را برافشاند

دل صد بیدل از هر خم فرو ریخت

ز دردم هر که دم زد شرح آن را

سرشک لعل من در دم فرو ریخت

دل چاکم کزو پیکانت افتاد

چو ریشی دان کزو مرهم فرو ریخت

ملایک را چه سود از حسن طاعت

چو فیض عشق بر آدم فرو ریخت

ز محرومان نیابی ذوق آن درد

که بر جان و دل محرم فرو ریخت

اساس عشق محکم باد جامی

اگر بنیاد زهد از هم فرو ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۲: خط تو در دامن گل سنبل سیراب ریخت 2شمارهٔ ۲۱۳: دلم چون داستان غم فرو ریخت 3شمارهٔ ۲۱۴: درمانده ای به حکم قضا از بلا گریخ ...4شمارهٔ ۲۱۵: دل رخت را ز روشنی مه گفت 5شمارهٔ ۲۱۶: دی که آن نازنین سخن می گفت 6شمارهٔ ۲۱۷: باده تا چاشنیی زان لب چون نوش گرف ...7شمارهٔ ۲۱۸: آن سفر کرده کش از ما دل گرفت 8شمارهٔ ۲۱۹: دل که روزی چند با دیدار جانان خو ...9شمارهٔ ۲۲۰: آن نه خط است که گرد رخ زیباش گرفت 10شمارهٔ ۲۲۱: ما امید از دوست ببریدیم و رفت 11شمارهٔ ۲۲۲: آن که بر گل گره از جعد سمن بوی تو ...12شمارهٔ ۲۲۳: ابر نیسان سایه بان بر طارم گردون ...13شمارهٔ ۲۲۴: این زمینی ست که سرمنزل جانان بوده ...14شمارهٔ ۲۲۵: دلم از خم صفا جام مصفا زده است 15شمارهٔ ۲۲۶: ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده اس ...16شمارهٔ ۲۲۷: مرا عشق عزیزی خوار کرده ست 17شمارهٔ ۲۲۸: چشمم خیال قد تو جز نخل تر نبست 18شمارهٔ ۲۲۹: کس شیوه آن دلبر چالاک ندانست 19شمارهٔ ۲۳۰: ای که هرگز نشود زلف کجت با ما راس ...20شمارهٔ ۲۳۱: چه گویم کز فراقت چونم ای دوست 21شمارهٔ ۲۳۲: دور از رخ تو چنانم ای دوست 22شمارهٔ ۲۳۳: دوش بر یاد تو چشمم دمبدم خون می گ ...23شمارهٔ ۲۳۴: چون سایه به خاک افکند آن سرو نه ب ...24شمارهٔ ۲۳۵: ای که هرگز نشود زلف کجت با ما راس ...25شمارهٔ ۲۳۶: چه گویم کز فراقت چونم ای دوست 26شمارهٔ ۲۳۷: دور از رخ تو چنانم ای دوست 27شمارهٔ ۲۳۸: دوش بر یاد تو چشمم دمبدم خون می گ ...28شمارهٔ ۲۳۹: یار خطی که بر عذار نوشت 29شمارهٔ ۲۴۰: یار نازک دل که بی موجب ز من آزار ...30شمارهٔ ۲۴۱: شب یاد رخت در دل ویران شده ره داش ...31شمارهٔ ۲۴۲: دردا که یار جانب ما را نگه نداشت 32شمارهٔ ۲۴۳: صبا ز چشم من آن خاک پا دریغ نداشت 33شمارهٔ ۲۴۴: بر سر کویی که روزی سرو ناز من گذش ...34شمارهٔ ۲۴۵: جان تن فرسوده را با غم هجران گذاش ...35شمارهٔ ۲۴۶: باز بر شکل دگر می بینمت 36شمارهٔ ۲۴۷: تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست 37شمارهٔ ۲۴۸: آن سنگدل چو پیش اسیران غم نشست 38شمارهٔ ۲۴۹: در بزم ما که می رود از نقل و جام ...39شمارهٔ ۲۵۰: ای خاک ره تو عرش را تاج 40شمارهٔ ۲۵۱: نیست شب وصل تو مه را رواج 41شمارهٔ ۲۵۲: درین خرابه مکش بهر گنج غصه و رنج 42شمارهٔ ۲۵۳: سر زلفت که هست از باده گاهی راست ...43شمارهٔ ۲۵۴: ز ایوان کاخ میکده آمد علی الصباح 44شمارهٔ ۲۵۵: ایهاالساقی ادر کاس الصبوح 45شمارهٔ ۲۵۶: ای ز لعل تو زنده نام مسیح 46شمارهٔ ۲۵۷: دارم از پیر مغان نقل که در دین مس ...47شمارهٔ ۲۵۸: ز مهر روی تو هر شب کنم نظاره صبح 48شمارهٔ ۲۵۹: رخش همت تند و ملک فقر را میدان فر ...49شمارهٔ ۲۶۰: ای بی لب توام به دهان قند ناب تلخ 50شمارهٔ ۲۶۱: ما خسته خاطریم و دل افگار و دردمن ...51شمارهٔ ۲۶۲: شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسن ...52شمارهٔ ۲۶۳: ای دریغ کاخ امانی به غم و شادی بن ...53شمارهٔ ۲۶۴: دل ز خوبان نکشد جز سوی آن سرو بلن ...54شمارهٔ ۲۶۵: دلم از حلقه زلف تو شد بند 55شمارهٔ ۲۶۶: از یار کهن نمی کنی یاد 56شمارهٔ ۲۶۷: شب ماه عید را ز شفق چرخ جلوه داد 57شمارهٔ ۲۶۸: چیست می دانی صدای چنگ و عود 58شمارهٔ ۲۶۹: خنده ای زد دهنت رسته دندان بنمود 59شمارهٔ ۲۷۰: حلقه گوش تو را هر که بدین لطف بدی ...60شمارهٔ ۲۷۱: ساقی به شکل جام زر آمد هلال عید 61شمارهٔ ۲۷۲: باز صبح طرب از مطلع امید دمید 62شمارهٔ ۲۷۳: ز سبزه گرد لب جوی خط تازه دمید 63شمارهٔ ۲۷۴: تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد 64شمارهٔ ۲۷۵: وصلت نیافت دل به خیال تو جان سپرد 65شمارهٔ ۲۷۶: خاکی که زیر پای خود آن شوخ بسپرد 66شمارهٔ ۲۷۷: چنین کان ترک عاشق کش به حسن خویش ...67شمارهٔ ۲۷۸: چو ترک سرخوشم از خواب ناز برخیزد 68شمارهٔ ۲۷۹: خوش آن که غم عشقت با جان وی آمیزد 69شمارهٔ ۲۸۰: آن قوم که احرام سر کوی تو بستند 70شمارهٔ ۲۸۱: خرم دل آنها که به میخانه نشستند 71شمارهٔ ۲۸۲: با آنکه اهل دل ز علایق مجردند 72شمارهٔ ۲۸۳: سپاه دوست کزین سو سوار می گذرید 73شمارهٔ ۲۸۴: ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید 74شمارهٔ ۲۸۵: میل خم ابروی توام پشت دو تا کرد 75شمارهٔ ۲۸۶: آمد خزان عمر و مرا گونه زرد کرد 76شمارهٔ ۲۸۷: تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد 77شمارهٔ ۲۸۸: مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد 78شمارهٔ ۲۸۹: آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد 79شمارهٔ ۲۹۰: وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه ...80شمارهٔ ۲۹۱: دلم میل یکی سرو سهی کرد 81شمارهٔ ۲۹۲: شبی به سوی تو از دیده پای خواهم ک ...82شمارهٔ ۲۹۳: پیش تو جا نمی توانم کرد 83شمارهٔ ۲۹۴: پیش ازان روز که این طاق مقرنس کرد ...84شمارهٔ ۲۹۵: بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد 85شمارهٔ ۲۹۶: وه که آن سلطان به مظلومان نگاهی ه ...86شمارهٔ ۲۹۷: چو ترک سرکش من پای در رکاب کند 87شمارهٔ ۲۹۸: هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند 88شمارهٔ ۲۹۹: فرخنده عیدی کان جوان از پشت زین ج ...89شمارهٔ ۳۰۰: تا کی آن شوخ مرا بیند و نادیده کن ...90شمارهٔ ۳۰۱: بی تو عاشق چو نظر در قدح لاله کند 91شمارهٔ ۳۰۲: فردا که دوست کشته خود را ندا کند 92شمارهٔ ۳۰۳: حادی که بهر ناقه سلمی حدا کند 93شمارهٔ ۳۰۴: جان ازان لبها حکایت می کند 94شمارهٔ ۳۰۵: آن مه به جانب سفر آهنگ می کند 95شمارهٔ ۳۰۶: دل به چنگ غمت آهنگ سرودی نکند 96شمارهٔ ۳۰۷: لعل لبت به لطف حکایت نمی کند 97شمارهٔ ۳۰۸: پاکبازان همه نظاره آن روی کنند 98شمارهٔ ۳۰۹: خاک کویش را پس از کشتن به خونم گل ...99شمارهٔ ۳۱۰: شبم در ماتم هجران دو ابرو در خیال ...100شمارهٔ ۳۱۱: لله الحمد که آن مه ز سفر باز آمد 101شمارهٔ ۳۱۲: رخ خود به خون نگارم که نگار من نی ...102شمارهٔ ۳۱۳: یارب چه شد امروز که آن ماه نیامد 103شمارهٔ ۳۱۴: چو در شبگون لباس آن مه به گشت شب ...104شمارهٔ ۳۱۵: مرا بر هر زمین از دیده اشک لاله گ ...105شمارهٔ ۳۱۶: از بس که چشم دارم کان مه ز در درآ ...106شمارهٔ ۳۱۷: چو ترکش بسته از راه آن سوار نازنی ...107شمارهٔ ۳۱۸: گر از پیراهنت بویی به طرف گلستان ...108شمارهٔ ۳۱۹: هر آه جگرسوز که از سینه برآید 109شمارهٔ ۳۲۰: ز خاکم چو خونین گیایی برآید 110شمارهٔ ۳۲۱: چو محمل بسته بر عزم سفر جانان برو ...111شمارهٔ ۳۲۲: به چنگ غم دلم از ناله تنگ می آید 112شمارهٔ ۳۲۳: به سینه گر نه غمت دمبدم فرود آید 113شمارهٔ ۳۲۴: چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر م ...114شمارهٔ ۳۲۵: در آن کو می روم هر لحظه باشد یار ...115شمارهٔ ۳۲۶: دی دولتم مساعد و اقبال بنده بود 116شمارهٔ ۳۲۷: دی که بود آن کافر سرکش که ترکش بس ...117شمارهٔ ۳۲۸: دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار ...118شمارهٔ ۳۲۹: تا کی از هجر تو با غم همنشین خواه ...119شمارهٔ ۳۳۰: گر نماند آن غنچه لب با من چنان خن ...120شمارهٔ ۳۳۱: دوش در بزم گدا شاه فرو آمده بود 121شمارهٔ ۳۳۲: دی چو دید آن مه مرا از راه گردیدن ...122شمارهٔ ۳۳۳: رفتم به باغ و سرو خرامان من نبود 123شمارهٔ ۳۳۴: هر شب از زلف تو حال من پریشان تر ...124شمارهٔ ۳۳۵: هر شبم در سر خیال آن لب میگون بود 125شمارهٔ ۳۳۶: مرا به کوی تو خواهم که خانه ای با ...126شمارهٔ ۳۳۷: خوش آنکه وصال تو میسر شده باشد 127شمارهٔ ۳۳۸: ساقی بیا که میکده را فتح باب شد 128شمارهٔ ۳۳۹: چون برید از تن رگ جان آه دل آهسته ...129شمارهٔ ۳۴۰: دل با خیال آن لب میگون ز دست شد 130شمارهٔ ۳۴۱: ز طاق ابروی تو پشت طاقتم خم شد 131شمارهٔ ۳۴۲: تا دامن آن تازه گل از دست برون شد 132شمارهٔ ۳۴۳: ساقیا اطراف باغ از سبزه تر تازه ش ...133شمارهٔ ۳۴۴: تا دلم را پا در آن کو بسته شد 134شمارهٔ ۳۴۵: باز خون دلم از دیده روان خواهد شد 135شمارهٔ ۳۴۶: کدام سر که درین آستانه خاک نشد 136شمارهٔ ۳۴۷: چو لب به کوزه نهی کوزه نبات شود 137شمارهٔ ۳۴۸: به عزم گشت چو آن نازنین سوار شود 138شمارهٔ ۳۴۹: مهر جمالش از دل دیوانه کی شود 139شمارهٔ ۳۵۰: زان پیشتر که میکده از ما تهی شود 140شمارهٔ ۳۵۱: هیچ گه بینم که آن مه مهربان من شو ...141شمارهٔ ۳۵۲: جرمی که رخت ما به حریم فنا کشد 142شمارهٔ ۳۵۳: طبع مردم سوی خوبان وفاکیش کشد 143شمارهٔ ۳۵۴: گرنه یار از زلف برقع پیش روی خود ...144شمارهٔ ۳۵۵: بازم کمند شوق به سوی تو می کشد 145شمارهٔ ۳۵۶: رخت ز غالیه خط گرد آفتاب کشید 146شمارهٔ ۳۵۷: خطت قوت ازان لعل خندان کشید 147شمارهٔ ۳۵۸: شب دل سوخته آهی ز سر درد کشید 148شمارهٔ ۳۵۹: دردا که عشق یار به دیوانگی کشید 149شمارهٔ ۳۶۰: هیچ شب بی تو دلم ناله به گردون نک ...150شمارهٔ ۳۶۱: به گلگشت بهار این خاطر ناشاد نگشا ...151شمارهٔ ۳۶۲: ماه من تا کمر از موی میان نگشاید 152شمارهٔ ۳۶۳: بر من از خوی تو هر چند که بی داد ...153شمارهٔ ۳۶۴: نشکسته دلی ز هجر کی از دیده خون ر ...154شمارهٔ ۳۶۵: آنچه از آتش غم با دل غمناک رود 155شمارهٔ ۳۶۶: در چمن یارم چو با آن لطف و بالا م ...156شمارهٔ ۳۶۷: بر رخ زردم نه اشک است اینکه گلگون ...157شمارهٔ ۳۶۸: آن ترک شوخ بین که چه مستانه می رو ...158شمارهٔ ۳۶۹: دوستان بازم عجب کاری فتاد 159شمارهٔ ۳۷۰: گر کار دل عاشق با کافر چین افتد 160شمارهٔ ۳۷۱: اگر هر شب نه در بستر نم از چشم تر ...161شمارهٔ ۳۷۲: چشمم از گریه چو در ورطه خون می اف ...162شمارهٔ ۳۷۳: تو را هرگز گذر بر جانب گلشن نمی ا ...163شمارهٔ ۳۷۴: روی تو آفتاب را ماند 164شمارهٔ ۳۷۵: اگر ناز و فریب چشم شوخت این چنین ...165شمارهٔ ۳۷۶: شد خیال آن خط از دل وان رخ مهوش ب ...166شمارهٔ ۳۷۷: یار رفت از چشم و در دل خارخار او ...167شمارهٔ ۳۷۸: مرا ز مایه سودا امید سود نماند 168شمارهٔ ۳۷۹: گر چه پیش تو مرا هیچ ره و روی نما ...169شمارهٔ ۳۸۰: خاطر خوبان به صید اهل دل مایل نما ...170شمارهٔ ۳۸۱: کسی کو شب به بالین من بیمار می گر ...171شمارهٔ ۳۸۲: نمی خواهم که با من هیچ یاری همنشی ...172شمارهٔ ۳۸۳: رسید قاصد و درجی ز مشک ناب آورد 173شمارهٔ ۳۸۴: سحر نسیم صبامژده حبیب آورد 174شمارهٔ ۳۸۵: مهی که حسن خطش بر بتان شکست آورد 175شمارهٔ ۳۸۶: یاد آن مطرب که ما را هر چه بود از ...176شمارهٔ ۳۸۷: آهوی چشم تو دل شیران دین برد 177شمارهٔ ۳۸۸: کو صبا تا ره به سرو خوش خرام من ب ...178شمارهٔ ۳۸۹: نه پیکی که از ما پیامش برد 179شمارهٔ ۳۹۰: یار جستم که غم از خاطر غمگین ببرد 180شمارهٔ ۳۹۱: لبم از خاک پات می گوید 181شمارهٔ ۳۹۲: دل قدت را بلاست می گوید 182شمارهٔ ۳۹۳: با تو آن کس که ز هر جا سخنی می گو ...183شمارهٔ ۳۹۴: با تو آنان که حدیث چو منی می گوین ...184شمارهٔ ۳۹۵: لبم از شعله شوق آبله پر خون زد 185شمارهٔ ۳۹۶: آن کج کله چو کاکل گلبوی شانه زد 186شمارهٔ ۳۹۷: یار کز ساعد آستین بر زد 187شمارهٔ ۳۹۸: تو را چو مشک تر از برگ یاسمین خیز ...188شمارهٔ ۳۹۹: چو مست من ز خمار شبانه برخیزد 189شمارهٔ ۴۰۰: جان بخشد از لب کشته را وانگه به خ ...190شمارهٔ ۴۰۱: می رسد باد صبا وز یار یادم می دهد 191شمارهٔ ۴۰۲: گفتم از تو بر دلم هر دم کم از صد ...192شمارهٔ ۴۰۳: جز سر کویش من آواره را مسکن مباد 193شمارهٔ ۴۰۴: هر که خواهد سوی آن شوخ ستمگر گذرد 194شمارهٔ ۴۰۵: صبح ما از تو به غم شام به ماتم گذ ...195شمارهٔ ۴۰۶: چون سوار آن خسرو خوبان به راهی بگ ...196شمارهٔ ۴۰۷: تا تو را شکلی بدینسان ساختند 197شمارهٔ ۴۰۸: حقه لعل تو از جوهر جان ساخته اند 198شمارهٔ ۴۰۹: چه خجسته صبحدمی کزان گل نورسم خبر ...199شمارهٔ ۴۱۰: خاست هر سو فتنه گویی فتنه جوی من ...200شمارهٔ ۴۱۱: قدسیان کین پرده های سبز گردون بست ...201شمارهٔ ۴۱۲: وقت آن شد کز فلک زرین حمایل بگسلن ...202شمارهٔ ۴۱۳: بس که چشمان تو خون اهل عالم ریختن ...203شمارهٔ ۴۱۴: آن کیست که شهری همه دیوانه اویند 204شمارهٔ ۴۱۵: بساط زرکش شاهی چه نقش ما دارد 205شمارهٔ ۴۱۶: به وقت گل چو بی تو آرزوی گلشنم گی ...206شمارهٔ ۴۱۷: کسی کش نیست طاقت کز قبا پیراهنت ب ...207شمارهٔ ۴۱۸: وقت گل زانگونه کز گل سبزه تر می د ...208شمارهٔ ۴۱۹: اشکم از دیده چو بی آن رخ گلگون بچ ...209شمارهٔ ۴۲۰: ای آرزوی جان دهن از گفت و گو مبند 210شمارهٔ ۴۲۱: عاشق به سینه بهر تو پیکان فرو خور ...211شمارهٔ ۴۲۲: این همه خون از لب لعل تو دل چون م ...212شمارهٔ ۴۲۳: چو نی از ناله بیشم قصه هجران فرو ...213شمارهٔ ۴۲۴: هر شب ز غمت بس که دلم زار بنالد 214شمارهٔ ۴۲۵: سرو من در سایه سنبل سمن می پرورد 215شمارهٔ ۴۲۶: عید است و چون گل هر کسی خندان به ...216شمارهٔ ۴۲۷: خیز ساقی کز فروغ صبح شد خاور سفید 217شمارهٔ ۴۲۸: ماه نو بر شکل جام آمد نماز شام عی ...218شمارهٔ ۴۲۹: شبم چون دل ز تاب تب بسوزد 219شمارهٔ ۴۳۰: چون به شرح غم تو خامه نهم بر کاغذ 220شمارهٔ ۴۳۱: هیچ نقلم به دهان چون دهنت نیست لذ ...221شمارهٔ ۴۳۲: حلقه زر تا به گوشت جای کرد ای سیم ...222شمارهٔ ۴۳۳: ز رشک قدت ای سرو سمنبر 223شمارهٔ ۴۳۴: به خونم گر کشی تیغ ای ستمگر 224شمارهٔ ۴۳۵: روزه چون می داری ای شیرین پسر 225شمارهٔ ۴۳۶: کند گل چون رخت خود را تصور 226شمارهٔ ۴۳۷: شد مه عید از شفق چون جام زر باز آ ...227شمارهٔ ۴۳۸: بر کنار دجله دور از یار و مهجور ا ...228شمارهٔ ۴۳۹: گل خوش است و عید خوش وز هر دو خوش ...229شمارهٔ ۴۴۰: ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرو ...230شمارهٔ ۴۴۱: الله الله ز کجا می رسد آن غیرت حو ...231شمارهٔ ۴۴۲: خطی ست بر گل رویت ز مشک تر مسطور 232شمارهٔ ۴۴۳: زد سحر طایر قدس ز سر سدره صفیر 233شمارهٔ ۴۴۴: گر چه طفلی و هنوزت شکر آلوده شیر 234شمارهٔ ۴۴۵: عاشقم بی دلم غریب و اسیر 235شمارهٔ ۴۴۶: شد به زلفش دل شکسته اسیر 236شمارهٔ ۴۴۷: عید است و دارد هر کسی عزم تماشای ...237شمارهٔ ۴۴۸: ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بند د ...238شمارهٔ ۴۴۹: زهی ز فتنه تو را هر طرف سپاه دگر 239شمارهٔ ۴۵۰: ای تو را از گل سیراب تنی نازک تر 240شمارهٔ ۴۵۱: ای تو را دامن ز گلبرگ بهاری پاکتر 241شمارهٔ ۴۵۲: ای دهانت ز لب و لب ز دهان شیرینتر 242شمارهٔ ۴۵۳: خوشا گل کامده ست از نازنینان چمن ...243شمارهٔ ۴۵۴: ای سهی سرو تو را سنبل مشکین بر سر 244شمارهٔ ۴۵۵: عمری ست نور چشم جهان بین ماست یار 245شمارهٔ ۴۵۶: رخ زرد دارم ز دوری آن در 246شمارهٔ ۴۵۷: لله الحمد که بعد از سفر دور و درا ...247شمارهٔ ۴۵۸: خرامان بگذر ای سرو سرافراز 248شمارهٔ ۴۵۹: از خزان برگ رزان ریزان شد ای گل چ ...249شمارهٔ ۴۶۰: خطت فتنه ست و لبها فتنه انگیز 250شمارهٔ ۴۶۱: تیر مژه تنها به دل تنگ مینداز 251شمارهٔ ۴۶۲: دلا ز قید حریفان بی خرد بگریز 252شمارهٔ ۴۶۳: زهی مهر از رخت شرمنده مه نیز 253شمارهٔ ۴۶۴: پیر شدیم و به دل داغ جوانان هنوز 254شمارهٔ ۴۶۵: رفتی و من ملازم این منزلم هنوز 255شمارهٔ ۴۶۶: آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز 256شمارهٔ ۴۶۷: دیده جز خاک درت خواب نبیند هرگز 257شمارهٔ ۴۶۸: یاد بادت که ز من یاد نکردی هرگز 258شمارهٔ ۴۶۹: رفت عقل و صبر و هوش ای دل مکن از ...259شمارهٔ ۴۷۰: عید شد هر کس ز یاری عیدیی دارد هو ...260شمارهٔ ۴۷۱: آن دو رخ را جامع آیات زیبایی شناس 261شمارهٔ ۴۷۲: درین ره خضر همت همرهم بس 262شمارهٔ ۴۷۳: گر روی به مردم ننمایی چه کند کس 263شمارهٔ ۴۷۴: ای باد صبح آن گل سیراب را بپرس 264شمارهٔ ۴۷۵: جام لعلش نگر از باده گلرنگ مپرس 265شمارهٔ ۴۷۶: قلاش وش دیدم بتی ای وقت آن قلاش خ ...266شمارهٔ ۴۷۷: تنها ز کجا می رسی ای سرو قباپوش 267شمارهٔ ۴۷۸: فغان ز ابلهی این خزان بی دم و گوش 268شمارهٔ ۴۷۹: نهادی لعل رخشان بر بناگوش 269شمارهٔ ۴۸۰: آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش 270شمارهٔ ۴۸۱: آن سفر کرده که جان رفت مرا بر اثر ...271شمارهٔ ۴۸۲: گردش جام که زد صنع ازل پرگارش 272شمارهٔ ۴۸۳: من بی دل چو خواهم داد جان نادیده ...273شمارهٔ ۴۸۴: کسی کافتد نظر بر شکل آن سرو قباپو ...274شمارهٔ ۴۸۵: آن لاله رخ که باشد از داغ ما فراغ ...275شمارهٔ ۴۸۶: دلم که شوق لبت داد شربت اجلش 276شمارهٔ ۴۸۷: خرامان می رود آن شوخ و صد بیدل ز ...277شمارهٔ ۴۸۸: شیخ خودبین که به اسلام برآمد نامش 278شمارهٔ ۴۸۹: سپیده دم که شد از خانه عزم حمامش 279شمارهٔ ۴۹۰: رخت کز خط مشکین شد مزین صفحه سیمش 280شمارهٔ ۴۹۱: آرزو دارم که گردم خاک راه توسنش 281شمارهٔ ۴۹۲: شوخی که تاجداران بوسند خاک راهش 282شمارهٔ ۴۹۳: سر من کاش بودی خاک راهش 283شمارهٔ ۴۹۴: نامه کز خوبان رسد تعویذ جان می خو ...284شمارهٔ ۴۹۵: رو چو نهد به ملک دل عشق توشاه ساز ...285شمارهٔ ۴۹۶: دل من که بس مبتلا بینمش 286شمارهٔ ۴۹۷: تا کی کشم به صومعه حرمان ز بخت خو ...287شمارهٔ ۴۹۸: مدار آینه را در صفا برابر خویش 288شمارهٔ ۴۹۹: هر دم آیم بر درت با دیده خونبار خ ...289شمارهٔ ۵۰۰: زان میان گم کرده ام سررشته تدبیر ...290شمارهٔ ۵۰۱: من و خیال تو شبها و کنج خانه خویش 291شمارهٔ ۵۰۲: چند فروزم چراغ از علم آه خویش 292شمارهٔ ۵۰۳: کشتی مرا ز هجر رخ جانفزای خویش 293شمارهٔ ۵۰۴: چون به خواری خواستی راند آخرم از ...294شمارهٔ ۵۰۵: بنمای رخ و رشک پری خانه چین باش 295شمارهٔ ۵۰۶: دلا ملازم رندان دردکش می باش 296شمارهٔ ۵۰۷: بی وفا یارا چنین بی رحم و سنگین د ...297شمارهٔ ۵۰۸: هر که روزی در نظر آن روی گلرنگ آی ...298شمارهٔ ۵۰۹: ای کرده بر هلاک من از اهل عشق نص 299شمارهٔ ۵۱۰: چو بخت نیست که بارم دهی به مجلس خ ...300شمارهٔ ۵۱۱: ساقی بده ز خم صفا یک دو جام خاص 301شمارهٔ ۵۱۲: کی کنم با کان گوهر درج لعلت را عو ...302شمارهٔ ۵۱۳: چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض 303شمارهٔ ۵۱۴: خال مشکین چیست بر رخ گرد لب نارست ...304شمارهٔ ۵۱۵: گم کرده ایم راه برون شد ازین رباط 305شمارهٔ ۵۱۶: بر آب می کشد رخت از مشک ناب خط 306شمارهٔ ۵۱۷: از لب میگون تو پرهیزگاران را چه ح ...307شمارهٔ ۵۱۸: حدیث ماه رخت شد تمام در مطلع 308شمارهٔ ۵۱۹: یار قصد قتل من دارد به تیغ انقطاع 309شمارهٔ ۵۲۰: خلقی چو گل شکفته و خندان به طرف ب ...310شمارهٔ ۵۲۱: هر شب از آتش رخسار تو سوزم چو چرا ...311شمارهٔ ۵۲۲: کی به دعوی تاب آن روی چو مه دارد ...312شمارهٔ ۵۲۳: گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف 313شمارهٔ ۵۲۴: نقد عمر زاهدان در توبه از می شد ت ...314شمارهٔ ۵۲۵: باده صاف و محتسب با باده نوشان در ...315شمارهٔ ۵۲۶: سر به پای توام ای کعبه جان نیست گ ...316شمارهٔ ۵۲۷: حدیثی مشکل و سری ست مغلق 317شمارهٔ ۵۲۸: رهروی خوش سخنی گفت ز پیران طریق 318شمارهٔ ۵۲۹: چون تو در شهر مهی از من دلداده چه ...319شمارهٔ ۵۳۰: ای خرم از هوای رخت نوبهار عشق 320شمارهٔ ۵۳۱: بود عقیق سرشکی که ریزم از غم عشق 321شمارهٔ ۵۳۲: ای سر عقل از خطت بر خط فرمان عشق 322شمارهٔ ۵۳۳: هر خون که خورد بی تو دل از ساغر ف ...323شمارهٔ ۵۳۴: روز ما را ساخت چون شب تیره آن ماه ...324شمارهٔ ۵۳۵: زهی به خاک درت چشم خون فشان مشتاق 325شمارهٔ ۵۳۶: ای ذات تو از صفات ما پاک 326شمارهٔ ۵۳۷: زد به شکرخنده لعلت بر دل ریشم نمک 327شمارهٔ ۵۳۸: چون تو ناوک افکنی سویم دل و جان ی ...328شمارهٔ ۵۳۹: چو جزو لایتجزاست آن دهان بی شک 329شمارهٔ ۵۴۰: دلم شد جزو جزو از تیغ بی داد تو و ...330شمارهٔ ۵۴۱: سر دهانت ناگشته مدرک 331شمارهٔ ۵۴۲: دل خون و جان فگار و جگرریش و سینه ...332شمارهٔ ۵۴۳: جان می دهم به باد و غمت می برم به ...333شمارهٔ ۵۴۴: جان عاشق چون بود از آرزوی طبع پاک 334شمارهٔ ۵۴۵: به جوهر می رخشان که از زجاجه پاک 335شمارهٔ ۵۴۶: باده پاک است و قدح پاک و حریفان ه ...336شمارهٔ ۵۴۷: مرا شد جامه جان از غمت چاک 337شمارهٔ ۵۴۸: ز هجران بر لب آمد جان غمناک 338شمارهٔ ۵۴۹: برانم از عقب کوچ کرده خود بوک 339شمارهٔ ۵۵۰: فاح ریح الصبا و صاح الدیک 340شمارهٔ ۵۵۱: درین مقرنس زنگارگون مینا رنگ 341شمارهٔ ۵۵۲: ای که چون غنچه دلی دارم از اندوه ...342شمارهٔ ۵۵۳: زهی اشک من و لعل تو یکرنگ 343شمارهٔ ۵۵۴: من که مهر عارضت می ورزم از صبح از ...344شمارهٔ ۵۵۵: قتل من خواهد ز یکسو غم ز دیگر سو ...345شمارهٔ ۵۵۶: لعل جانبخش تو لا یبخل فیما یسال 346شمارهٔ ۵۵۷: دل به زمین بوس درت شد مثل 347شمارهٔ ۵۵۸: برون آی از نقاب غنچه ای گل 348شمارهٔ ۵۵۹: حق آفتاب و جهان همچو سایه است ای ...349شمارهٔ ۵۶۰: زد شیخ شهر طعنه بر اسرار اهل دل 350شمارهٔ ۵۶۱: مسلمانان چه سازم چاره با آن شوخ س ...351شمارهٔ ۵۶۲: آمدی سوی من و ز اشک خودم مانده خج ...352شمارهٔ ۵۶۳: شتربانا مبند امروز محمل 353شمارهٔ ۵۶۴: کل ما فی الکون وهم او خیال 354شمارهٔ ۵۶۵: هودج کیست بر این ناقه زرین خلخال 355شمارهٔ ۵۶۶: سروی ست قامت تو ز بستان اعتدال 356شمارهٔ ۵۶۷: ای به وصف لب شیرین سخنت ناطقه لال 357شمارهٔ ۵۶۸: چشم تو صاد است و سر زلف دال 358شمارهٔ ۵۶۹: می رسی خندان و می گویی به پایم چش ...359شمارهٔ ۵۷۰: ساقیا زین هنر و فضل ملولیم ملول 360شمارهٔ ۵۷۱: گرچه گشتم به تیغ هجر قتیل 361شمارهٔ ۵۷۲: دوستان چند کنم ناله ز بیماری دل 362شمارهٔ ۵۷۳: دیدم تو را و رفت ز دست اختیار دل 363شمارهٔ ۵۷۴: آن ماهرو که چشم من است و چراغ دل 364شمارهٔ ۵۷۵: چه گویم کز غمت چون می طپد دل 365شمارهٔ ۵۷۶: زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار ...366شمارهٔ ۵۷۷: دوشم آورد از چمن باد صبا پیغام گل 367شمارهٔ ۵۷۸: می خرامد سوی بستان شاهد رعنای گل 368شمارهٔ ۵۷۹: سلام من الله فی کل حال 369شمارهٔ ۵۸۰: من بنده حقیر و تو سلطان محتشم 370شمارهٔ ۵۸۱: خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خ ...371شمارهٔ ۵۸۲: با غم و درد تو کنم دمبدم 372شمارهٔ ۵۸۳: ای ز روی تو ماه چارده کم 373شمارهٔ ۵۸۴: زهی رسیده تو را هر دم از خدای پیا ...374شمارهٔ ۵۸۵: ساری ست سر عشق در اعیان علی الدوا ...375شمارهٔ ۵۸۶: ز لعلش کام جستم داد دشنام 376شمارهٔ ۵۸۷: مایل به قامت تو بود طبع مستقیم 377شمارهٔ ۵۸۸: خبر مقدم عیسی نفسی داد نسیم 378شمارهٔ ۵۸۹: گر دهد بوی صحبت تو نسیم 379شمارهٔ ۵۹۰: ای دل ز دست برده به مشکین خط خودم 380شمارهٔ ۵۹۱: امروز ز شوقت همه سوز و همه دردم 381شمارهٔ ۵۹۲: معاذالله ازان شبها که بود از حد ب ...382شمارهٔ ۵۹۳: تند می راندی و می سوخت سراپای وجو ...383شمارهٔ ۵۹۴: نادیده رخت عمری سودای تو ورزیدم 384شمارهٔ ۵۹۵: نیایم سوی تو هر چند سوزد شوق دیدا ...385شمارهٔ ۵۹۶: چون خاک شوم گر گذری سوی مزارم 386شمارهٔ ۵۹۷: چو آنم دسترس نبود که روزی دامنش گ ...387شمارهٔ ۵۹۸: نوید آمدنت می دهند هر روزم 388شمارهٔ ۵۹۹: نه صبر آنکه از خاک سر آن کوی برخی ...389شمارهٔ ۶۰۰: این چنین کز دیده و دل غرق آب و آت ...390شمارهٔ ۶۰۱: من غایبانه عاشق آن روی مهوشم 391شمارهٔ ۶۰۲: به ناخن سینه خود می خراشم 392شمارهٔ ۶۰۳: شدم دیوانه وان طفل پری پیکر نزد س ...393شمارهٔ ۶۰۴: سینه شکافم هر سحر کاید صبا زان من ...394شمارهٔ ۶۰۵: بنمای ساعد ز آستین آن دم که خواهی ...395شمارهٔ ۶۰۶: زار می نالم و کس نیست که گوید حال ...396شمارهٔ ۶۰۷: این چنین واله و شیدا که ز عشق تو ...397شمارهٔ ۶۰۸: ای که دیدی رخ آن دلبر پیمان شکنم 398شمارهٔ ۶۰۹: زهی به وعده وصل تو تازه جان و جها ...399شمارهٔ ۶۱۰: می رسد عید و کشته آنم 400شمارهٔ ۶۱۱: گل شد حریم کویت از اشک لاله گونم 401شمارهٔ ۶۱۲: ای بی تو چو غنچه خون درونم 402شمارهٔ ۶۱۳: ندارم وقت گل طاقت که بی تو روی گل ...403شمارهٔ ۶۱۴: تو شاه مسند حسنی و من گدای کمینم 404شمارهٔ ۶۱۵: خوش آنکه تو شب خواب کنی من بنشینم 405شمارهٔ ۶۱۶: چو نتوانم که با آن مه نشینم 406شمارهٔ ۶۱۷: نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم 407شمارهٔ ۶۱۸: بیا که وصل تو را از خدای می خواهم 408شمارهٔ ۶۱۹: من بیدل گهی ز آمد شد کویت نیاسایم 409شمارهٔ ۶۲۰: هستم ز جان غلامت اما گریز پایم 410شمارهٔ ۶۲۱: من آن نیم که زبان را به هرزه آلای ...411شمارهٔ ۶۲۲: شب تا به سحر گرد سر کوی تو پویم 412شمارهٔ ۶۲۳: عشق به کشور وفا داد نوید شاهیم 413شمارهٔ ۶۲۴: بر سر کوی مغان بس بود این مرتبه ا ...414شمارهٔ ۶۲۵: نیستم چون یار ترکی گو ولی تا زنده ...415شمارهٔ ۶۲۶: مانده ام از یار دور و زنده ام 416شمارهٔ ۶۲۷: چشم منی و خانه تو چشم خانه ام 417شمارهٔ ۶۲۸: منزل نکرده دل هنوز اندر حریم سینه ...418شمارهٔ ۶۲۹: ما به رنجوری و مهجوری و دوری ساخت ...419شمارهٔ ۶۳۰: ما به یادت نشسته خاموشیم 420شمارهٔ ۶۳۱: به مسجدی که خم ابروی تو را نگریم 421شمارهٔ ۶۳۲: ز آرزوی تو سرگشته در بیابانیم 422شمارهٔ ۶۳۳: هر چند تو شاه و ما گداییم 423شمارهٔ ۶۳۴: عمری ست دل به مهر و وفای تو بسته ...424شمارهٔ ۶۳۵: در هر گذر که بی گه و گاهی نشسته ا ...425شمارهٔ ۶۳۶: تنگ دل مانده به فکر دهن تنگ توام 426شمارهٔ ۶۳۷: چند روزی می برد بخت بد از کوی توا ...427شمارهٔ ۶۳۸: به ناز برمشکن چون نیازمند توییم 428شمارهٔ ۶۳۹: چنین کافتاده دور از جان خویشم 429شمارهٔ ۶۴۰: اگر چه پاره شد از غم هزار باره دل ...430شمارهٔ ۶۴۱: هر دم ار تیرت فتادی بر دلم 431شمارهٔ ۶۴۲: ای دلم از تو غرق خون دیده اشکبار ...432شمارهٔ ۶۴۳: خواهد تنم ز آتش دل سوخت خانه هم 433شمارهٔ ۶۴۴: شکر خدا که شیخ نیم، شیخ زاده هم 434شمارهٔ ۶۴۵: جان داغ تو دارد جگر غرقه به خون ه ...435شمارهٔ ۶۴۶: زهی رخسار و خطت آیت لطف و ستم با ...436شمارهٔ ۶۴۷: زهی قدت نهال گلشن چشم 437شمارهٔ ۶۴۸: عاشقم بیچاره ام درمانده ام 438شمارهٔ ۶۴۹: ز فرقت تو چه گویم چه ناتوان شده ا ...439شمارهٔ ۶۵۰: هر جا که کنم خانه هم خانه تو را ی ...440شمارهٔ ۶۵۱: بادی که گذارش به سر کوی تو یابم 441شمارهٔ ۶۵۲: نه نامه ای که در آنجا نشان نام تو ...442شمارهٔ ۶۵۳: خواهم که دمی در قدم آن پسر افتم 443شمارهٔ ۶۵۴: به کعبه رفتم و زانجا هوای کوی تو ...444شمارهٔ ۶۵۵: خیالی بود یارب دوش یا در خواب می ...445شمارهٔ ۶۵۶: خاک آن در که چو کحل بصرش می دارم 446شمارهٔ ۶۵۷: بسی سوزند ازان شمع دل افروزی که م ...447شمارهٔ ۶۵۸: گر چه بر دل ز غم عشق تو باری دارم 448شمارهٔ ۶۵۹: خوشم که رو به ملاقات یار خود دارم 449شمارهٔ ۶۶۰: هر شبی کز ماه مهرافروز خود یاد آو ...450شمارهٔ ۶۶۱: هر شب دم گرم از دل غمناک برآرم 451شمارهٔ ۶۶۲: چو می دور ازان لعل میگون خورم 452شمارهٔ ۶۶۳: دهی شراب که بر نغمه رباب خورم 453شمارهٔ ۶۶۴: وقت آن شد که ره دیر مغان برگیرم 454شمارهٔ ۶۶۵: من دلخسته هر دم بهر آن نازک بدن م ...455شمارهٔ ۶۶۶: گهر کز وصف آن لبهای شکرخند می ریز ...456شمارهٔ ۶۶۷: من ای ساقی نه آنم کز می گلرنگ بگر ...457شمارهٔ ۶۶۸: نام آن ماه ندانم ز که نامش پرسم 458شمارهٔ ۶۶۹: بس که درد سر ز فریاد و فغان خود ک ...459شمارهٔ ۶۷۰: شبها که داغ فرقت آن ماه می کشم 460شمارهٔ ۶۷۱: ماه نه آن قومیم کز بار کسی گردن ک ...461شمارهٔ ۶۷۲: خیز تا رخت به سر منزل انصاف کشیم 462شمارهٔ ۶۷۳: نیاساید کس از افغان من جایی که من ...463شمارهٔ ۶۷۴: چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان ...464شمارهٔ ۶۷۵: در دور لبت بی می و پیمانه نباشم 465شمارهٔ ۶۷۶: چو نتوانم که بر خاک کف پایش جبین ...466شمارهٔ ۶۷۷: ز زلف تو رگی با جان و دل پیوسته م ...467شمارهٔ ۶۷۸: من بی صبر و دل کان شکل زیباهر زما ...468شمارهٔ ۶۷۹: چه حسن است این که گر هر دم رخت را ...469شمارهٔ ۶۸۰: بود آیا که من آن شکل همایون بینم 470شمارهٔ ۶۸۱: به راه توسنش صد نازنین را خاک می ...471شمارهٔ ۶۸۲: چون مرا دولت آن نیست که دیدار تو ...472شمارهٔ ۶۸۳: ز عشقت سینه بی غم نبینم 473شمارهٔ ۶۸۴: بس که شبها دور ازان گل خاک بر سر ...474شمارهٔ ۶۸۵: روی تو غایب از نظر گل را تماشا چو ...475شمارهٔ ۶۸۶: جدا ز لاله رخ خود بهار را چه کنم 476شمارهٔ ۶۸۷: غم رخم زرد می کند چه کنم 477شمارهٔ ۶۸۸: کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا ...478شمارهٔ ۶۸۹: هر زمان گویم که مهر او ز دل بیرون ...479شمارهٔ ۶۹۰: من که با یاد رخت آن آستان مسکن کن ...480شمارهٔ ۶۹۱: هر زمانت پیش چشم خود تخیل می کنم 481شمارهٔ ۶۹۲: آرزوی دل خونین جگرانت خوانم 482شمارهٔ ۶۹۳: از عشق تبرا چه کنم چون نتوانم 483شمارهٔ ۶۹۴: تا با تو من دلشده یکجا ننشینم 484شمارهٔ ۶۹۵: سوی صحرا نی پی عیش و تماشا می روم 485شمارهٔ ۶۹۶: گر همی باشم به کنج خانه شیدا می ش ...486شمارهٔ ۶۹۷: از هر که نامت ای بت غماز بشنوم 487شمارهٔ ۶۹۸: اگر به کوی تو یک شب سری به خشت نه ...488شمارهٔ ۶۹۹: هر شب به پاسبان تو جان در میان نه ...489شمارهٔ ۷۰۰: من کیم تا رو به آن رخساره زیبا نه ...490شمارهٔ ۷۰۱: کی بود کی که ازین سوز درون باز ره ...491شمارهٔ ۷۰۲: هر دم ز تو بر سینه صد داغ جفا خوا ...492شمارهٔ ۷۰۳: چو نبود روی جانان دیده روشن نمی خ ...493شمارهٔ ۷۰۴: هر صبح خروشی ز دل تنگ برآریم 494شمارهٔ ۷۰۵: از چشم خوابناک تو بی خواب مانده ا ...495شمارهٔ ۷۰۶: دمی نگذرد کز غمت خون نگریم 496شمارهٔ ۷۰۷: به عارض تو ز ماه تمام چون گویم 497شمارهٔ ۷۰۸: بیا ای اشک تا بر روزگار خویشتن گر ...498شمارهٔ ۷۰۹: زلف تو عمر ماست می گویم 499شمارهٔ ۷۱۰: جز آنکه مهر تو را جا به جان خود ک ...500شمارهٔ ۷۱۱: به دیده ای که ز راه تو خار و خس چ ...501شمارهٔ ۷۱۲: کجا باشد چو تو شوخی کماندار و کمن ...502شمارهٔ ۷۱۳: همچو نقطه خال آن شیرین دهن 503شمارهٔ ۷۱۴: آن کان حسن بود و نبود از جهان نشا ...504شمارهٔ ۷۱۵: بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان 505شمارهٔ ۷۱۶: تو در پرده نهان ای کعبه جان 506شمارهٔ ۷۱۷: بناز ای چشم شوخت فتنه خوبان ترکست ...507شمارهٔ ۷۱۸: هر کس که بیند آن لعل خندان 508شمارهٔ ۷۱۹: چند ز آشوب می فتنه برانگیختن 509شمارهٔ ۷۲۰: چند از دگران وصف جمال تو شنیدن 510شمارهٔ ۷۲۱: ای شه تنگ قبایان مه زرین کمران 511شمارهٔ ۷۲۲: بگشاد نقاب از رخ گل باد بهاران 512شمارهٔ ۷۲۳: شد وزان سوی رزان باد خزان باز وزا ...513شمارهٔ ۷۲۴: بودم آن روز درین میکده از دردکشان 514شمارهٔ ۷۲۵: ای خاک نعل توسن تو تاج سرکشان 515شمارهٔ ۷۲۶: نه زهد آید مرا مانع ز بزم عشرت ان ...516شمارهٔ ۷۲۷: فزاید ز خط حسن نازک عذاران 517شمارهٔ ۷۲۸: ای همه سیمبران سنگ تو بر سینه زنا ...518شمارهٔ ۷۲۹: حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن ...519شمارهٔ ۷۳۰: زهی ابرویت قبله پاک دینان 520شمارهٔ ۷۳۱: موسم عید و بهار خرم و شاه جهان 521شمارهٔ ۷۳۲: کنا شئون ذاتک فی وحدة البطون 522شمارهٔ ۷۳۳: ای به رخت هر نفس مهر دل ما فزون 523شمارهٔ ۷۳۴: دل چشمه چشمه شد ز خدنگ تو و کنون 524شمارهٔ ۷۳۵: ز درد تا شده چشمت چو اشک ما گلگون 525شمارهٔ ۷۳۶: تبارک الله ازین شکل و شیوه موزون 526شمارهٔ ۷۳۷: ای با لب تو طوطی شیرین زبان زبون 527شمارهٔ ۷۳۸: صوفی چه فغان است که من این الی ای ...528شمارهٔ ۷۳۹: ای ز خورشید رخت تا ماه بعد المشرق ...529شمارهٔ ۷۴۰: بیا ای اهل دل را قرة العین 530شمارهٔ ۷۴۱: ای ز لعلت کامجو روح الامین 531شمارهٔ ۷۴۲: ترک شهر آشوب من زینسان که شد صحرا ...532شمارهٔ ۷۴۳: مشو سنگین دلا مشغول چوگان باختن چ ...533شمارهٔ ۷۴۴: کشیده بود مه از حسن سر به چرخ بری ...534شمارهٔ ۷۴۵: پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذا ...535شمارهٔ ۷۴۶: ای ز عشقت صد بلا بر جان غم پرورد ...536شمارهٔ ۷۴۷: روزی که می سرشت فلک آب و خاک من 537شمارهٔ ۷۴۸: نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من 538شمارهٔ ۷۴۹: زان خط کرام الکاتبین تا خواند حسب ...539شمارهٔ ۷۵۰: با یار کوچ کرده که گوید پیام من 540شمارهٔ ۷۵۱: ای ز تو کوه کوه غم بر دل مبتلای م ...541شمارهٔ ۷۵۲: ای خاک پای توسنت افزوده آب روی من 542شمارهٔ ۷۵۳: نگار شوخ چشم تیز خشم تندخوی من 543شمارهٔ ۷۵۴: کس وصالت چنین نخواست که من 544شمارهٔ ۷۵۵: ای غمت شادکامی دل من 545شمارهٔ ۷۵۶: چه کمر بسته ای به کین با من 546شمارهٔ ۷۵۷: صوفی متاع صومعه رهن شراب کن 547شمارهٔ ۷۵۸: عاشقان را قوت جان از لعل شکرخند ک ...548شمارهٔ ۷۵۹: پیاده سوی چمن سرو من گذار مکن 549شمارهٔ ۷۶۰: ای دیده بشنو گفت من نظاره آن رو م ...550شمارهٔ ۷۶۱: با اسیران ای رقیب آغاز بدخویی مکن 551شمارهٔ ۷۶۲: بنمای رخ که مطلع صبح صفاست این 552شمارهٔ ۷۶۳: بیمار غمت را نفس بازپس است این 553شمارهٔ ۷۶۴: مهی از راه برآمد نه که افزون ز مه ...554شمارهٔ ۷۶۵: هر سو مرو جولان کنان چابک سوارا ب ...555شمارهٔ ۷۶۶: مردم شکارا کین مجو با دوستداران ب ...556شمارهٔ ۷۶۷: این منم یارب ز درد عاشقی زار این ...557شمارهٔ ۷۶۸: الله الله کیست مست باده ناز این چ ...558شمارهٔ ۷۶۹: بیا جانا دل پر درد من بین 559شمارهٔ ۷۷۰: قبای ناز درپوش و نیاز پادشاهان بی ...560شمارهٔ ۷۷۱: طره شبرنگ و جعد مشکسای خویش بین 561شمارهٔ ۷۷۲: جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین 562شمارهٔ ۷۷۳: ای به رخسار چو مه چشم و چراغ دگرا ...563شمارهٔ ۷۷۴: من و فکر تو چه بینم به جمال دگران 564شمارهٔ ۷۷۵: دل به جان درمانده وان جان جهان با ...565شمارهٔ ۷۷۶: هر بامداد کان مه راند سواره بیرون 566شمارهٔ ۷۷۷: مرو زین چشم تر ای اشک خونین دمبدم ...567شمارهٔ ۷۷۸: باز ترکش بسته آن ترک سوار آمد برو ...568شمارهٔ ۷۷۹: بازم اندیشه یاری ست که گفتن نتوان 569شمارهٔ ۷۸۰: یافتن پیش تو راهی نتوان 570شمارهٔ ۷۸۱: ای فلک تا کی دل و جان خرابی سوختن 571شمارهٔ ۷۸۲: گر چه تنگ آمد دل از فکر محال انگی ...572شمارهٔ ۷۸۳: ز نعل مرکب تو بر زمین نشان دیدن 573شمارهٔ ۷۸۴: مرا تا کی ز کشتن بیم کردن 574شمارهٔ ۷۸۵: برون ران ای سوار شوخ و قلب صد سپه ...575شمارهٔ ۷۸۶: بیا وز لب لعل جامم بگردان 576شمارهٔ ۷۸۷: شدم بهر تو خاک راه خوبان 577شمارهٔ ۷۸۸: هر چند بینی عالمی صید کمند خویشتن 578شمارهٔ ۷۸۹: آمدم در دل اساس عشق محکم هم چنان 579شمارهٔ ۷۹۰: چو نای بر دل من تنگ شد فضای جهان 580شمارهٔ ۷۹۱: پرده ز رخ برفکن جامه جان چاک کن 581شمارهٔ ۷۹۲: مگر وزید نسیمی ز سرو سیمبر من 582شمارهٔ ۷۹۳: تو جان پاکی سر به سر نی آب و خاک ...583شمارهٔ ۷۹۴: با این جمال همدم مستان عشق شو 584شمارهٔ ۷۹۵: تا خم چرخ کهن باشد و جام مه نو 585شمارهٔ ۷۹۶: ای به دلم گرفته جا دمبدم از نظر م ...586شمارهٔ ۷۹۷: یشهد الله اینما یبدو 587شمارهٔ ۷۹۸: شبی چون مه نمودی روی نیکو 588شمارهٔ ۷۹۹: ز هر سو بدانند و رویت نکو 589شمارهٔ ۸۰۰: دلا کام از لبش با چشم تر جو 590شمارهٔ ۸۰۱: گر سرم خاک گشت بر در تو 591شمارهٔ ۸۰۲: چون نیست بخت آنکه من یک دم شوم هم ...592شمارهٔ ۸۰۳: زینسان که خو گرفت دلم با وصال تو 593شمارهٔ ۸۰۴: شاه خوبانی و ترکان خطا هندوی تو 594شمارهٔ ۸۰۵: روی برتابی ز من هرگه که بینم سوی ...595شمارهٔ ۸۰۶: چون به مسجد بینمت ای قبله من روی ...596شمارهٔ ۸۰۷: من کیستم که چشم گشایم به روی تو 597شمارهٔ ۸۰۸: گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی ...598شمارهٔ ۸۰۹: داری به جان من کمین ای من کمین هن ...599شمارهٔ ۸۱۰: ای دل و دیده هر دو خانه تو 600شمارهٔ ۸۱۱: تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو 601شمارهٔ ۸۱۲: زهی چشم جهان بین روشن از تو 602شمارهٔ ۸۱۳: من برنخواهم داشت دل از مهر یاری ه ...603شمارهٔ ۸۱۴: ای دل من صید دام زلف تو 604شمارهٔ ۸۱۵: گر به پای سرو بخرامد قد رعنای او 605شمارهٔ ۸۱۶: آن ترک نیم مست که جان شد خراب او 606شمارهٔ ۸۱۷: غمزه ات کز سعی چشم است این همه بی ...607شمارهٔ ۸۱۸: یارب از جانم ببر مهر مه رخسار او 608شمارهٔ ۸۱۹: حبذا پیر مغان کز فیض جام پاک او 609شمارهٔ ۸۲۰: مرغ جان کردی هوای دانه های خال او 610شمارهٔ ۸۲۱: آن سرو که شادند جهانی به غم او 611شمارهٔ ۸۲۲: نامه سربسته آمد غنچه و مضمون او 612شمارهٔ ۸۲۳: بریز ای هجر خونم چند سوزی جان من ...613شمارهٔ ۸۲۴: می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو 614شمارهٔ ۸۲۵: چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون د ...615شمارهٔ ۸۲۶: ای ز ابروانت متصل عشاق را محراب د ...616شمارهٔ ۸۲۷: دو نرگس تو که مستند و ناتوان هر د ...617شمارهٔ ۸۲۸: ای اشک سرخ دمبدم از چشم تر مرو 618شمارهٔ ۸۲۹: ای پیر گشته بهر جوانان ز ره مرو 619شمارهٔ ۸۳۰: خوی که تو را ز تاب می ریخته از جب ...620شمارهٔ ۸۳۱: ای جاودان به صورت اعیان برآمده 621شمارهٔ ۸۳۲: گشاد از چهره مشکین برقع آن مه 622شمارهٔ ۸۳۳: به لطف قد ره دلها زد آن مه 623شمارهٔ ۸۳۴: ای ز همه صورت خوب تو به 624شمارهٔ ۸۳۵: سیب زنخدان تو را به ز به 625شمارهٔ ۸۳۶: میوه باغ بهشت بلکه ازان نیز به 626شمارهٔ ۸۳۷: ز هر طرف که درآمد گشاده رخ آن ماه 627شمارهٔ ۸۳۸: آب چشمم تا به ماهی رفت و آهم تا ب ...628شمارهٔ ۸۳۹: اینک سوار می رسد آن ترک کج کلاه 629شمارهٔ ۸۴۰: آن دو رخ را که نبینیم مگر ماه به ...630شمارهٔ ۸۴۱: همچو شمعم به زبان شعله زند آتش آه 631شمارهٔ ۸۴۲: حلقه زلفش گشاد باد سحرگاه 632شمارهٔ ۸۴۳: رمید آن آهوی مشکین ز من آه 633شمارهٔ ۸۴۴: دلم شبها کشد زان دام زلف آه 634شمارهٔ ۸۴۵: ای بر سریر حسن جم آیین و کی شکوه 635شمارهٔ ۸۴۶: منع سماع نغمه نی می کند فقیه 636شمارهٔ ۸۴۷: حدیث جم و جام لاغ است و لابه 637شمارهٔ ۸۴۸: آن که بالای تو را افراخته 638شمارهٔ ۸۴۹: ای خطت نقشی ز نو انگیخته 639شمارهٔ ۸۵۰: رسید از ره آن شاه خوبان پیاده 640شمارهٔ ۸۵۱: منم ز مهر تو شبها به فکر ماه فتاد ...641شمارهٔ ۸۵۲: زهی رویت ز هر رویی نموده 642شمارهٔ ۸۵۳: آن شیخ چه دیده ست که در خانه خزید ...643شمارهٔ ۸۵۴: مرا دلی ست به صد گونه درد پرورده 644شمارهٔ ۸۵۵: میفکن به روز دگر قتل بنده 645شمارهٔ ۸۵۶: ای گشته دلم هزار باره 646شمارهٔ ۸۵۷: آن شوخ رسید اینک و خلقی به نظاره 647شمارهٔ ۸۵۸: گوید نگار من چو ز هجران کنم گله 648شمارهٔ ۸۵۹: ساقی بیا که دارد اکنون به کف پیال ...649شمارهٔ ۸۶۰: گر بنالم ز دل خاره برآید ناله 650شمارهٔ ۸۶۱: خوشا می از کف آن ماه چارده ساله 651شمارهٔ ۸۶۲: سلام الله ما ناحت حمامه 652شمارهٔ ۸۶۳: قبول خاص طلب چند بهر خاطر عامه 653شمارهٔ ۸۶۴: تعالی الله زهی شاه یگانه 654شمارهٔ ۸۶۵: مغنی به آواز چنگ و چغانه 655شمارهٔ ۸۶۶: منم امروز و اشک دانه دانه 656شمارهٔ ۸۶۷: شدم ز مدرسه و خانقاه بیگانه 657شمارهٔ ۸۶۸: گهی بوسم به مستی پای خم گه دست پی ...658شمارهٔ ۸۶۹: آیینه باش و عکس رخش بین در آینه 659شمارهٔ ۸۷۰: باری دگرم کش به جفا داغ به سینه 660شمارهٔ ۸۷۱: رسید یار طریق جفا رها کرده 661شمارهٔ ۸۷۲: رسید ترک من از تاب می عرق کرده 662شمارهٔ ۸۷۳: منم چو صبح ز شوق تو جامه شق کرده 663شمارهٔ ۸۷۴: رخت که همچو گل از تاب می عرق کرده 664شمارهٔ ۸۷۵: منم اکنون به سر کوی وفا خاک شده 665شمارهٔ ۸۷۶: یا رب این منشور اقبال از کجا واصل ...666شمارهٔ ۸۷۷: تا بسته ای به طره عنبرفشان گره 667شمارهٔ ۸۷۸: ای سر زلف تو گره بر گره 668شمارهٔ ۸۷۹: ای طره تو خم خم و گیسو گره گره 669شمارهٔ ۸۸۰: باز آی و مرهمی به دل ریش خسته نه 670شمارهٔ ۸۸۱: بر برگ گل رقم ز خط عنبرین منه 671شمارهٔ ۸۸۲: هر کس که نیست زنده به عشق تو مرده ...672شمارهٔ ۸۸۳: ساقیا صاف می عیش به خودکامان ده 673شمارهٔ ۸۸۴: ای غمت هر لحظه جان ناتوانی سوخته 674شمارهٔ ۸۸۵: دل کان میان نازک با خود خیال بسته 675شمارهٔ ۸۸۶: ای به قصد ملک دل حسنت سپاه آراسته 676شمارهٔ ۸۸۷: کی بود جانم ز بند غم رهایی یافته 677شمارهٔ ۸۸۸: ای بی تو ز دیده خواب رفته 678شمارهٔ ۸۸۹: کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زد ...679شمارهٔ ۸۹۰: برفت آن ماه و ما را در دل از وی ص ...680شمارهٔ ۸۹۱: نشاید ای مه خورشید رخ تو را روزه 681شمارهٔ ۸۹۲: خوش آن دو یار که دل صاف کرده چون ...682شمارهٔ ۸۹۳: چشم نگشایی ز ناز آخر چه ناز است ا ...683شمارهٔ ۸۹۴: گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله 684شمارهٔ ۸۹۵: اشکی که تو را بر گل رخسار دویده 685شمارهٔ ۸۹۶: بی منت کس راست نشد زان قد و بالا 686شمارهٔ ۸۹۷: عشق جانان نهاد خوان بلا 687شمارهٔ ۸۹۸: ای تو را رخ فتنه و بالا بلا 688شمارهٔ ۸۹۹: زان تازه خط سبز که بر لب فزوده ای 689شمارهٔ ۹۰۰: بازم طفیل خیل سگان نام برده ای 690شمارهٔ ۹۰۱: حسن خویش از روی خوبان آشکارا کرده ...691شمارهٔ ۹۰۲: ای سرو راستین که کله کج نهاده ای 692شمارهٔ ۹۰۳: ای کزان آرام جانها مانده تنها زند ...693شمارهٔ ۹۰۴: ای که مرا به صد جفا سینه فگار کرد ...694شمارهٔ ۹۰۵: جانا چه شد که چنگ جفا ساز کرده ای 695شمارهٔ ۹۰۶: رخ برافروخته ای ماه منور شده ای 696شمارهٔ ۹۰۷: الله الله چه نازنین شده ای 697شمارهٔ ۹۰۸: شبها من و خیال تو و کنج خانه ای 698شمارهٔ ۹۰۹: ای تو را چون من به هر ویرانه ای د ...699شمارهٔ ۹۱۰: گفتمش با لعل جان بخش از مسیحا کم ...700شمارهٔ ۹۱۱: لذت عشق فرو رفت مرا در رگ و پی 701شمارهٔ ۹۱۲: ز شیخ چله نشین دور باش و چله وی 702شمارهٔ ۹۱۳: چند گردم بهر لیلی گرد حی 703شمارهٔ ۹۱۴: نشان نبود ز عهد الست و قول بلی 704شمارهٔ ۹۱۵: ای صورت زیبای تو مجموعه معنی 705شمارهٔ ۹۱۶: نسیم صبحدم ای روح بخش روح فزای 706شمارهٔ ۹۱۷: وای من وای من ز عشق تو وای 707شمارهٔ ۹۱۸: ساختم چشم راست بهر تو جای 708شمارهٔ ۹۱۹: بگشای ساقیا به لب شط سر سبوی 709شمارهٔ ۹۲۰: نشان جام جم و آب خضر می طلبی 710شمارهٔ ۹۲۱: زارم از فرقت شیرین دهنی نوش لبی 711شمارهٔ ۹۲۲: ای بر سمن از سنبل تر بسته نقابی 712شمارهٔ ۹۲۳: به شهر نیکوان مسکین غریبی 713شمارهٔ ۹۲۴: عاشق و رندم و خراباتی 714شمارهٔ ۹۲۵: همچو مه طالع شدی در دیده منزل ساخ ...715شمارهٔ ۹۲۶: دل ز مهر دیگران برداشتی 716شمارهٔ ۹۲۷: ساقی بیا که به ز خودی عشق و بی خو ...717شمارهٔ ۹۲۸: مرید توام زان که جان را مرادی 718شمارهٔ ۹۲۹: هوای نیکوان عیش است و شادی 719شمارهٔ ۹۳۰: به یمن سایه چتر فلک سای خداوندی 720شمارهٔ ۹۳۱: در لباس نیلگون تا جلوه کردی ای پر ...721شمارهٔ ۹۳۲: ای که از شاخ گل لطیف تری 722شمارهٔ ۹۳۳: به روی من از لطف بگشا دری 723شمارهٔ ۹۳۴: ای مرغ سحر چند کنی ناله و زاری 724شمارهٔ ۹۳۵: مرا بر دل است از تو چون کوه باری 725شمارهٔ ۹۳۶: کیم من بیدلی بی اعتباری 726شمارهٔ ۹۳۷: مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافر ...727شمارهٔ ۹۳۸: زهی از خط سبزت تازه رسم فتنه انگی ...728شمارهٔ ۹۳۹: الله الله چه شوخ دیده کسی 729شمارهٔ ۹۴۰: ای که جز قتل محبان هنری نشناسی 730شمارهٔ ۹۴۱: لی حبیب عربی مدنی قرشی 731شمارهٔ ۹۴۲: با هر که غیر ماست چو شیر و شکر خو ...732شمارهٔ ۹۴۳: گهی در دل گهی در دیده باشی 733شمارهٔ ۹۴۴: باشد از شوب ریا مشرب رندان صافی 734شمارهٔ ۹۴۵: خسته زخم عشقم ای ساقی 735شمارهٔ ۹۴۶: صدای آن غژکم کشت و شکل آن غژکی 736شمارهٔ ۹۴۷: ای ز خورشید جمالت ماه را شرمندگی 737شمارهٔ ۹۴۸: ای فسون چشم مستت مایه دیوانگی 738شمارهٔ ۹۴۹: نه خرد راست قصوری و نه دین را خلل ...739شمارهٔ ۹۵۰: نه غزالی که سرایم به خیالش غزلی 740شمارهٔ ۹۵۱: می زد صفیر شوق خزان دیده بلبلی 741شمارهٔ ۹۵۲: زهی دور زلفت به هر چین دلی 742شمارهٔ ۹۵۳: به هر زمین که نشانی ز خیمه لیلی 743شمارهٔ ۹۵۴: سر تا به قدم غرقه دریای زلالی 744شمارهٔ ۹۵۵: ای مظهر حسن لایزالی 745شمارهٔ ۹۵۶: ز مشک تر خطی داری و خالی 746شمارهٔ ۹۵۷: ای باغ حسن را جمال تو خرمی 747شمارهٔ ۹۵۸: دارند جان و دل به تو هر یک تظلمی 748شمارهٔ ۹۵۹: ارید بسط غرامی الیک بعد سلامی 749شمارهٔ ۹۶۰: سینه روزن روزن است از ناوک صیدافک ...750شمارهٔ ۹۶۱: آخر ای سرو خرامان ز کدامین چمنی 751شمارهٔ ۹۶۲: ای مرا از عشق تو در کار خود حیران ...752شمارهٔ ۹۶۳: خوش آنکه وارهاند ما را ز ما زمانی 753شمارهٔ ۹۶۴: وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی 754شمارهٔ ۹۶۵: تو شمع مجلس انسی و شاه عالم جانی 755شمارهٔ ۹۶۶: هر چند ز چشم ما نهانی 756شمارهٔ ۹۶۷: ای فتنه چشم تو جهانی 757شمارهٔ ۹۶۸: به کوی می فروشان خرده بینی 758شمارهٔ ۹۶۹: نی کیست همدمی شده از خویشتن تهی 759شمارهٔ ۹۷۰: به فکرت خواستم کز سر وحدت یابم آگ ...760شمارهٔ ۹۷۱: ز چشمت چشم آن دارم که گاهی 761شمارهٔ ۹۷۲: هر نازنین که بینم جولان کنان به ر ...762شمارهٔ ۹۷۳: ای که در پرده به بازار جهان می آی ...763شمارهٔ ۹۷۴: هر لحظه جمال خود نوع دگر آرایی 764شمارهٔ ۹۷۵: عجب مطبوع و موزونی عجب زیبا و رعن ...765شمارهٔ ۹۷۶: دل برد ز من فتنه گری عشوه نمایی 766شمارهٔ ۹۷۷: ای ز خاک قدمت چشم مرا بینایی 767شمارهٔ ۹۷۸: شنیده ام که ز من یاد کرده ای جایی 768شمارهٔ ۹۷۹: گر بدانی که چها می کشم از درد جدا ...769شمارهٔ ۹۸۰: از سبزه بر گل خط می فزایی 770شمارهٔ ۹۸۱: سینه ام را چاک کن وآنجا درآی 771شمارهٔ ۹۸۲: هر سر مو بر دل من گر زبانی داشتی 772شمارهٔ ۹۸۳: گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی 773شمارهٔ ۹۸۴: در دل چاکم درون از چشم روشن آمدی 774شمارهٔ ۹۸۵: کاش من بیدل از سگان تو بودی 775شمارهٔ ۹۸۶: من آواره را گر دل به جای خویشتن ب ...776شمارهٔ ۹۸۷: شنیده ام که به گلچهره ای نظر داری 777شمارهٔ ۹۸۸: اگر چه در لب جانبخش انگبین داری 778شمارهٔ ۹۸۹: ز شهر تن نکنی دل به ملک جان نرسی 779شمارهٔ ۹۹۰: ای غمت آرزوی جان کسی 780شمارهٔ ۹۹۱: ای سرشک من ز لعلت با می گلگون یکی 781شمارهٔ ۹۹۲: ای دو چشمت در ستیز و کین یکی 782شمارهٔ ۹۹۳: خیل بتان برون ز شمار است و شه یکی 783شمارهٔ ۹۹۴: بر سر آن کو سر من خاک بودی کاشکی 784شمارهٔ ۹۹۵: قسم به صفوت جام و صفای جوهر می 785شمارهٔ ۹۹۶: ای به بالا همانک می دانی 786شمارهٔ ۹۹۷: آسوده دلا حال دل زار چه دانی 787شمارهٔ ۹۹۸: با همه سنگدلان ساغر گلرنگ زنی 788شمارهٔ ۹۹۹: گاهی ز هجر چشم مرا خون فشانی کنی 789شمارهٔ ۱۰۰۰: تا کیم خاطر آسوده به غم رنجه کنی 790شمارهٔ ۱۰۰۱: هر دم به دیده دگری خانه می کنی 791شمارهٔ ۱۰۰۲: جانا چه شد که پرسش یاران نمی کنی 792شمارهٔ ۱۰۰۳: تا کی از خلق اسیر غم بیهوده شوی 793شمارهٔ ۱۰۰۴: بازم ز دیده ای گل خندان چه می رو ...794شمارهٔ ۱۰۰۵: از مهر ما متاب رخ ای ترک ماهروی 795شمارهٔ ۱۰۰۶: اگر وصف مه می کنم مه تویی 796شمارهٔ ۱۰۰۷: نازنینا ز نیاز شبم آگاه تویی 797شمارهٔ ۱۰۰۸: با چنین قامت و بالا که تویی 798شمارهٔ ۱۰۰۹: این چنین خوب و نازنین که تویی 799شمارهٔ ۱۰۱۰: بس که در جان فگار و چشم بیدارم ت ...800شمارهٔ ۱۰۱۱: ای صبا گر یاد مهجوران ناشادش دهی 801شمارهٔ ۱۰۱۲: اغیار را مدام می از جام زر دهی 802شمارهٔ ۱۰۱۳: ای عمر گرانمایه و ای جان گرامی 803شمارهٔ ۱۰۱۴: هر قطره می لعل که ریزد به زمینی 804شمارهٔ ۱۰۱۵: هر زمان از دور رخ بنمایی و پنهان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ