کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت

    طاقت صحبت نداشت خانه به مهمان گذاشت

    تیر تو آمد فرو سینه بسی تنگ بود

    دل به عدم رو نهاد جان به پیکان گذاشت

    کعبه روی را کشید جذبه خاک درت

    راحله و زاد را زیر مغیلان گذاشت

    گریه چراغم بکشت گرمی دل همچنان

    آتش پیدا نشاند سوزش پنهان گذاشت

    ترک دل آشوب من گر خرد و صبر پاک

    برد به غارت چه باک شکر که ایمان گذاشت

    طرف کله بر شکست رخش جفا تند راند

    هر قدمی صد چو من واله و حیران گذاشت

    جامی بیدل نیافت داد ز خوبان شهر

    راه سفر برگرفت شهر بدیشان گذاشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha