کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان بخشد از لب کشته را وانگه به خون فرمان دهد

    خون خواری آن شوخ بین کز بهر کشتن جان دهد

    خاکم پس از فرسودگی ریزید در میدان او

    باشد سمند خویش را روزی بر آن جولان دهد

    جانم فدای ساقیی کو آشکارا می خورد

    وان دم که دور ما رسد خونابه پنهان دهد

    گر سایه بر خار افکند آن گل عذار غنچه لب

    آن خار شاخ گل شود بر غنچه خندان دهد

    هر تیر کان شوخ افکند بر صید با صد ذوق دل

    گاهش چو جان در برکشد گه بوسه بر پیکان دهد

    چون دست ندهد وصل او دور از رقیب تندخو

    آن به که عاشق خویش را خو با غم هجران دهد

    گردی شد از راهش زیان در چشم جامی وین زمان

    آرد به دامن ها گهر از دیده تا تاوان دهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha