کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی خواهم که با من هیچ یاری همنشین گردد

    که می ترسم دلش ز اندوه من اندوهگین گردد

    چو اندوه دل محزون من تسکین نمی یابد

    چه حاصل زانکه چون من دیگری را دل حزین گردد

    سواد دیده را مردم تو بودی کی بود یارب

    که این ویرانه یک بار دگر مردم نشین گردد

    پس از عمری دمی خوش گر برآید از دلم بی تو

    به لب ناآمده در سینه آه آتشین گردد

    ازان شیرین زبان هر شب جدا تا روز می سوزم

    چو آن مومی که محروم از وصال انگبین گردد

    به قد هر که برد تیغ هجران خلعت دردی

    سرشک لعل من آن را طراز آستین گردد

    ازان گم گشته در زیر زمین جامی کجا یابد

    نشان گر فی المثل گرد همه روی زمین گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha