جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۳۸۲: نمی خواهم که با من هیچ یاری همنشین گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی خواهم که با من هیچ یاری همنشین گردد که می ترسم دلش ز اندوه من اندوهگین گردد چو اندوه دل محزون من تسکین نمی یابد چه حاصل زانکه چون من دیگری را دل حزین گردد سواد دیده را مردم تو بودی کی بود یارب که این ویرانه یک بار دگر مردم نشین گردد پس از عمری دمی خوش گر برآید از دلم بی تو به لب ناآمده در سینه آه آتشین گردد ازان شیرین زبان هر شب جدا تا روز می سوزم چو آن مومی که محروم از وصال انگبین گردد به قد هر که برد تیغ هجران خلعت دردی سرشک لعل من آن را طراز آستین گردد ازان گم گشته در زیر زمین جامی کجا یابد نشان گر فی المثل گرد همه روی زمین گردد جامی هروی