کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آن که وقت گل لب جویی گرفته است

    در پای سرو دست سبویی گرفته است

    جعد بنفشه را که چمن مشکبوی ازوست

    بر بوی زلف غالیه بویی گرفته است

    از جنگ و آشتی کسان می رمد دلم

    تا خو به مهر عربده جویی گرفته است

    کس راه عندلیب نزد در حریم باغ

    جز گل که از تو رنگی و بویی گرفته است

    چون تابم از تو روی که بر من بلای عشق

    راه خلاصی از همه سویی گرفته است

    جان را خجسته باد به شهر عدم سفر

    کز طلعت تو فال نکویی گرفته است

    جامی چه مرد گوشه عزلت چنین که باز

    از دست داده دل سر کویی گرفته است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha