به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
پرتو شمع رخت عکس بر افلاک انداخت
قرص خورشید شد وسایه بر این خاک انداخت
برقی از شعشعه طلعت رخشان تو جست
شعله در خرمن مشتی خس و خاشاک انداخت
خوش بران رخش که عشقت فلک سرکش را
طوق در گردن ازان حلقه فتراک انداخت
ذوق مستان صبوحی زده بزم تو دید
صبح در اطلس فیروزه خود چاک انداخت
می خرامیدی و ارواح قدس می گفتند
ای خوش آن پاک که سر در ره این پاک انداخت
طوطی ناطقه را سر خط و عارض تو
زنگ تشویر در آیینه ادراک انداخت
جامی اهلیت اندیشه عشق تو نداشت
همتش رخت درین موج خطرناک انداخت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.