کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منم ز جان شده بنده مه یگانه خود را

    که ساخت جلوه گه ناز بنده خانه خود را

    قدم به خانه ام آن سرو تا نهاده به هر دم

    هزار بوسه زنم خاک آستانه خود را

    نداد دست جز اینم که ریختم ز دو دیده

    به پای او گهر اشک دانه دانه خود را

    کبوتر حرم او به شاخ سدره و طوبی

    نمی دهد خس و خاشاک آشیانه خود را

    گرفت قصه دردم درازی از غم هجران

    کجاست یار که کوته کنم فسانه خود را

    بهانه سازم و سویش روم ولی چو بپرسد

    چه کار آمده ای گم کنم بهانه خود را

    چو پیش یار نگفتند شرح عشق تو جامی

    رسان به عرض وی این شعر عاشقانه خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha