کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با رخ آن مه به دعوی کی برآید آفتاب
    کی نماید ذره هر جا رخ نماید آفتاب
    سوختم از حسرت ای ابر افکن آنجا سایه
    س نا دگر بر خاک پایش رخ نساید آفتاب
    تو رو ای دربان که من در سایه دیوار او
    ر تر می نشینم منتظر چندانکه آید آفتاب
    بعد از آن کان روی روشن آفتاب از دور دید
    گر برو بندی در از روزن در آید آفتاب
    آفتاب ار گویدت من با تو می مانم مرنج
    چون به خود گرم است خود را می ستاید آفتاب
    در سر زلفت گرفتست آفتاب از دیرباز
    حلقه ای زان زلف بگشا تا گشاید آفتاب
    می کشد بهر تو گفتم درد سر دایم کمال
    گفت نشنیدی که دردسر فزاید آفتاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha