به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز
شسته سجاده به می کرده به میخانه نماز
طاعت باده پرستان چه به مسجد چه بدیر
عشق ورزیدن رندان په حقیقت چه مجاز
دیگران معتقد زهد و نمازند هنوز
ما به مقصود رسیدیم برندی و نیاز
آستان در تو منزل شهبازان است
مگسان را چه محل بر سر کویت پرواز
بنده طالع شوریده خویشم که مرا
در سر زلف پریشانش بشد عمر دراز
برسان هر سئم و جور که خواهی به کمال
خوش بود بر دل محمود ستم های ایاز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...2شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 3شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 4شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 5شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 6شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 7شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 8شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 9شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 10شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 11شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 12شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 13شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 14شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 15شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 16شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 17شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...18شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 19شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 20شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 21شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 22شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 23شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 24شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 25شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 26شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...27شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 28شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 29شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 30شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...31شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...32شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 33شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 34شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 35شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 36شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 37شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 38شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 39شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 40شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...41شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 42شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 43شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...44شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 45شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 46شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 47شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 48شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 49شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...50شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 51شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...52شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 53شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 54شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 55شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 56شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 57شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...58شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 59شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 60شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 61شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...62شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 63شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 64شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 65شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...66شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 67شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 68شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 69شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 70شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...71شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 72شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...73شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...74شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...75شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...76شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 77شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 78شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...79شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 80شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 81شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 82شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 83شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 84شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...85شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 86شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 87شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 88شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 89شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 90شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 91شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 92شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...93شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...94شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 95شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 96شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 97شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...98شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 99شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...100شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 101شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 102شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 103شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 104شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 105شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...106شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 107شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 108شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 109شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 110شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...111شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...112شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...113شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...114شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...115شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...116شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...117شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 118شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 119شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 120شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...121شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 122شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 123شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...124شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...125شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...126شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 127شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 128شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 129شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 130شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...131شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 132شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 133شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 134شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...135شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...136شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...137شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 138شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 139شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 140شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 141شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 142شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 143شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 144شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 145شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...146شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...147شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 148شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...149شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 150شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 151شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 152شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...153شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 154شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 155شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 156شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 157شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...158شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 159شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 160شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 161شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...162شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 163شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 164شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...165شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 166شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 167شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...168شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...169شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 170شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 171شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 172شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...173شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...174شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 175شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...176شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 177شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 178شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...179شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 180شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 181شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 182شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 183شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 184شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 185شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 186شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 187شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...188شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 189شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 190شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 191شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...192شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 193شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 194شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 195شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 196شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 197شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...198شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 199شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...200شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 201شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...202شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 203شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 204شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 205شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...206شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 207شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 208شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 209شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...210شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...211شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 212شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 213شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 214شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 215شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 216شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 217شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 218شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 219شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...220شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...221شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 222شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 223شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 224شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...225شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...226شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 227شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 228شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 229شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 230شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 231شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 232شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...233شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...234شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...235شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 236شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...237شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...238شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 239شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 240شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 241شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 242شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 243شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...244شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...245شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...246شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 247شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...248شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 249شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...250شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...251شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 252شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 253شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 254شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 255شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 256شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...257شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...258شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...259شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 260شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...261شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...262شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 263شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 264شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 265شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...266شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 267شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 268شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 269شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...270شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 271شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 272شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...273شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 274شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...275شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 276شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 277شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 278شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...279شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 280شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...281شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 282شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...283شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...284شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 285شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 286شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...287شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 288شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...289شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 290شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 291شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 292شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 293شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 294شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 295شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 296شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 297شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 298شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 299شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 300شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 301شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 302شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 303شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 304شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 305شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 306شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 307شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...308شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 309شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...310شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 311شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...312شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 313شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 314شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...315شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...316شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 317شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 318شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 319شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 320شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 321شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 322شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 323شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 324شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 325شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 326شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 327شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 328شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 329شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 330شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 331شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 332شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 333شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 334شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 335شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 336شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 337شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 338شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 339شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 340شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 341شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 342شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 343شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 344شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...345شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...346شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 347شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 348شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 349شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 350شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 351شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 352شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 353شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 354شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...355شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 356شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...357شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...358شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 359شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 360شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 361شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 362شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 363شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 364شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 365شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 366شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 367شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 368شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 369شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...370شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 371شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...372شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 373شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 374شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 375شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...376شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 377شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 378شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 379شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 380شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...381شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...382شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 383شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 384شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 385شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 386شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...387شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...388شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 389شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 390شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 391شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 392شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 393شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 394شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 395شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 396شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 397شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...398شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 399شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 400شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 401شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 402شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 403شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 404شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 405شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 406شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 407شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 408شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 409شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 410شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...411شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 412شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...413شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 414شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...415شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...416شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 417شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 418شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 419شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 420شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...421شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 422شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 423شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 424شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...425شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 426شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 427شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 428شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 429شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 430شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 431شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...432شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 433شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 434شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 435شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 436شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 437شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 438شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 439شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 440شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...441شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 442شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 443شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 444شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 445شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 446شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 447شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 448شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...449شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...450شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 451شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 452شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...453شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 454شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 455شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 456شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 457شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 458شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 459شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 460شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...461شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...462شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 463شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 464شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...465شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...466شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 467شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...468شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 469شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 470شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...471شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...472شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 473شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...474شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 475شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 476شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 477شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...478شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...479شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ