به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان

1550عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با درد تو آرمید نتوان
از داغ تو هم رهیة نتوان
گر تیغ به باره از تو بر سر
از همچو توئی برید نتوان
چون از همه دلبران گزینی
بر تو دگری گزید نتوان
رخسار چو زر چه سود مارا
وصلت چو بزر خرید نتوان
رویت مهه عید عاشقانست
هر دم مه عید دید نتوان
سیب ذقن شکر دهانان
بوسید توان گزید نتوان
گویند کمال پست کن آه
پست است سخن شنید نتوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...2شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 3شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 4شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 5شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 6شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 7شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 8شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...9شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...10شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...11شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 12شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...13شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...14شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 15شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 16شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 17شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 18شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 19شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...20شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...21شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...22شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 23شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...24شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 25شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...26شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...27شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 28شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 29شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 30شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 31شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 32شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...33شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...34شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...35شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 36شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...37شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...38شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 39شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 40شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 41شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...42شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 43شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 44شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 45شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...46شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 47شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 48شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...49شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 50شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...51شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 52شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 53شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 54شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...55شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 56شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...57شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 58شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...59شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...60شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 61شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 62شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...63شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 64شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...65شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 66شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 67شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 68شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 69شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 70شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 71شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 72شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 73شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 74شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 75شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 76شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 77شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 78شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 79شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 80شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 81شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 82شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 83شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...84شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 85شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...86شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 87شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...88شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 89شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 90شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...91شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...92شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 93شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 94شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 95شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 96شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 97شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 98شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 99شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 100شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 101شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 102شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 103شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 104شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 105شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 106شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 107شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 108شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 109شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 110شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 111شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 112شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 113شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 114شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 115شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 116شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 117شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 118شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 119شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 120شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...121شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...122شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 123شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 124شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 125شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 126شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 127شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 128شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 129شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 130شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...131شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 132شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...133شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...134شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 135شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 136شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 137شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 138شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 139شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 140شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 141شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 142شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 143شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 144شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 145شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...146شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 147شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...148شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 149شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 150شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 151شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...152شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 153شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 154شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 155شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 156شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...157شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...158شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 159شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 160شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 161شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 162شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...163شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...164شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 165شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 166شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 167شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 168شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 169شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 170شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 171شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 172شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 173شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...174شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 175شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 176شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 177شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 178شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 179شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 180شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 181شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 182شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 183شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 184شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 185شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 186شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...187شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 188شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...189شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 190شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...191شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...192شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 193شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 194شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 195شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 196شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...197شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 198شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 199شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 200شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...201شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 202شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 203شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 204شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 205شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 206شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 207شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...208شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 209شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 210شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 211شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 212شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 213شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 214شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 215شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 216شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...217شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 218شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 219شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 220شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 221شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 222شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 223شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 224شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...225شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...226شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 227شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 228شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...229شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 230شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 231شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 232شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 233شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 234شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 235شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 236شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...237شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...238شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 239شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 240شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...241شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...242شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 243شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...244شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 245شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 246شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...247شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...248شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 249شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...250شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 251شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 252شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 253شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...254شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...255شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ