به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن

1530عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن
بدین قلم زبان باید بریدن
چو آن لب در خیال آرد دو چشمم
چو آب از نازکی گیرد چکیدن
ندانم اشک خونین از پی کیست
که دم بردم فتادش از دویدن
مرا چشمی گرت بینم چه باشد
به چشم خود گناهی نیست دیدن
حدیث حسن گل نازک حدیثی است
ز بلبل باید این معنی شنیدن
مگو ای باغبان بگسل از آن سرو
که حیف است از چنان سروی بریدن
کمال آن زلف دالست و خیالت
چنان دالی به انگشتان کشیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 2شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 3شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 4شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...5شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 6شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 7شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 8شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...9شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 10شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 11شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...12شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 13شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...14شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 15شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 16شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 17شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...18شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 19شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...20شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 21شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...22شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...23شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 24شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 25شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...26شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 27شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...28شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 29شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 30شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 31شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 32شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 33شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 34شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 35شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 36شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 37شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 38شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 39شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 40شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 41شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 42شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 43شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 44شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 45شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 46شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...47شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 48شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...49شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 50شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...51شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 52شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 53شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...54شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...55شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 56شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 57شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 58شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 59شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 60شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 61شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 62شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 63شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 64شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 65شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 66شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 67شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 68شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 69شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 70شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 71شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 72شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 73شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 74شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 75شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 76شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 77شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 78شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 79شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 80شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 81شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 82شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 83شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...84شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...85شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 86شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 87شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 88شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 89شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 90شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 91شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 92شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 93شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...94شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 95شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...96شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...97شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 98شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 99شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 100شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 101شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 102شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 103شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 104شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 105شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 106شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 107شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 108شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...109شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 110شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...111شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 112شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 113شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 114شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...115شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 116شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 117شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 118شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 119شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...120شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...121شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 122شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 123شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 124شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 125شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...126شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...127شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 128شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 129شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 130شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 131شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 132شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 133شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 134شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 135شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 136شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...137شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 138شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 139شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 140شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 141شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 142شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 143شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 144شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 145شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 146شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 147شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 148شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 149شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...150شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 151شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...152شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 153شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...154شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...155شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 156شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 157شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 158شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 159شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...160شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 161شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 162شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 163شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...164شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 165شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 166شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 167شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 168شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 169شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 170شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...171شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 172شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 173شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 174شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 175شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 176شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 177شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 178شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 179شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...180شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 181شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 182شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 183شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 184شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 185شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 186شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 187شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...188شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...189شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 190شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 191شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...192شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 193شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 194شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 195شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 196شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 197شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 198شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 199شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...200شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...201شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 202شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 203شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...204شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...205شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 206شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...207شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 208شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 209شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...210شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...211شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 212شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...213شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 214شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 215شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 216شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...217شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...218شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ