به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن
من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن
زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری
یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن
هر کس به دفع دردی آرام یابد و من
تا درد او نبینم نتوانم آرمیدن
گر پارسا بخواند در زیر لب دعائی
بهر شفای دردم نگذارمش دمیدن
هر شربتی گزینم رنجورتر نسازد
گر تشنه لب بمیرم نتوانم آن چشیدن
حکمت فروش تا کی مرهم می کند عرض
ما خستگان نخواهیم ابنها ازو خریدن
گوش کمال پر شد از آن دردمندان
دیگر نمی تواند نام دوا شنیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...2شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 3شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...4شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 5شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 6شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 7شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...8شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 9شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...10شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 11شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...12شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...13شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 14شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 15شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...16شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 17شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...18شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 19شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 20شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 21شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 22شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 23شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 24شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 25شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 26شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 27شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 28شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 29شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 30شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 31شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 32شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 33شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 34شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 35شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 36شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...37شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 38شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...39شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 40شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...41شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 42شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 43شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...44شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...45شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 46شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 47شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 48شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 49شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 50شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 51شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 52شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 53شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 54شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 55شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 56شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 57شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 58شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 59شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 60شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 61شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 62شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 63شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 64شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 65شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 66شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 67شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 68شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 69شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 70شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 71شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 72شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 73شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...74شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...75شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 76شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 77شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 78شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 79شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 80شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 81شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 82شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 83شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...84شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 85شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...86شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...87شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 88شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 89شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 90شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 91شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 92شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 93شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 94شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 95شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 96شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 97شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 98شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...99شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 100شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...101شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 102شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 103شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 104شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...105شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 106شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 107شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 108شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 109شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...110شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...111شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 112شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 113شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 114شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 115شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...116شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...117شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 118شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 119شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 120شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 121شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 122شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 123شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 124شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 125شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 126شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...127شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 128شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 129شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 130شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 131شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 132شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 133شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 134شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 135شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 136شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 137شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 138شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 139شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...140شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 141شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...142شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 143شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...144شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...145شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 146شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 147شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 148شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 149شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...150شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 151شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 152شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 153شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...154شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 155شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 156شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 157شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 158شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 159شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 160شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...161شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 162شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 163شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 164شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 165شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 166شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 167شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 168شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 169شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...170شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 171شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 172شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 173شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 174شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 175شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 176شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 177شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...178شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...179شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 180شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 181شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...182شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 183شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 184شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 185شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 186شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 187شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 188شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 189شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...190شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...191شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 192شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 193شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...194شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...195شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 196شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...197شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 198شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 199شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...200شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...201شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 202شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...203شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 204شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 205شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 206شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...207شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...208شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ