به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلا نحفه جان به جانان رسان
نیاز گدا پیش سلطان رسان
زمین بوس موران سر زیر پای
به خاک جناب سلیمان رسان
شنیدم که چشمش مسلمان کش است
مرا پیش آن نامسلمان رسان
از آن زلف دلبند و چاه ذقن
مژده بند و زندان رسان
حدیث سر ما و پای حبیب
چو از سر گرفتی به پایان رسان
از اشک من این ماجرا گوش داد
یکایک به درهای غلطان رسان
از سیلاب مژگان درود کمال
به جیحون خوارزم و باران رسان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...2شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 3شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...4شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 5شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...6شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...7شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 8شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 9شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 10شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 11شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 12شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...13شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...14شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...15شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 16شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...17شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...18شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 19شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 20شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 21شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...22شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 23شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 24شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 25شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...26شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 27شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 28شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...29شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 30شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...31شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 32شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 33شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 34شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...35شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 36شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...37شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 38شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...39شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...40شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 41شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 42شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...43شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 44شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...45شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 46شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 47شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 48شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 49شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 50شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 51شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 52شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 53شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 54شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 55شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 56شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 57شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 58شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 59شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 60شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 61شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 62شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 63شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...64شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 65شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...66شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 67شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...68شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 69شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 70شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...71شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...72شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 73شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 74شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 75شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 76شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 77شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 78شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 79شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 80شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 81شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 82شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 83شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 84شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 85شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 86شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 87شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 88شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 89شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 90شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 91شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 92شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 93شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 94شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 95شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 96شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 97شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 98شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 99شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 100شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...101شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...102شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 103شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 104شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 105شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 106شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 107شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 108شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 109شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 110شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...111شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 112شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...113شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...114شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 115شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 116شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 117شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 118شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 119شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 120شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 121شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 122شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 123شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 124شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 125شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...126شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 127شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...128شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 129شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 130شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 131شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...132شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 133شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 134شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 135شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 136شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...137شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...138شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 139شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 140شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 141شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 142شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...143شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...144شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 145شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 146شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 147شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 148شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 149شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 150شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 151شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 152شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 153شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...154شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 155شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 156شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 157شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 158شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 159شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 160شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 161شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 162شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 163شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 164شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 165شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 166شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...167شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 168شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...169شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 170شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...171شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...172شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 173شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 174شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 175شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 176شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...177شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 178شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 179شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 180شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...181شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 182شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 183شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 184شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 185شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 186شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 187شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...188شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 189شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 190شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 191شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 192شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 193شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 194شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 195شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 196شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...197شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 198شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 199شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 200شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 201شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 202شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 203شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 204شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...205شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...206شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 207شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 208شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...209شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 210شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 211شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 212شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 213شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 214شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 215شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 216شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...217شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...218شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 219شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 220شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...221شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...222شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 223شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...224شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 225شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 226شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...227شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...228شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 229شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...230شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 231شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 232شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 233شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...234شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...235شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ