به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان

1560عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان
در وصلت گوهر نایاب گفتن میتوان
عاشق گریان که گوید با تو دستی ده بما
گر چه گستاخیست در غرقاب گفتن میتوان
گر کنم با چشم و دل گه گه ز بخت خود حدیث
پیش بیداران حدیث خواب گفتن میتوان
ابرویت از گوشه گیران دل بناحق میبرد
قول حق در گوشه محراب گفتن میتوان
گرنشد گفتن به آهو وصف چشمت چون گریخت
از خطت حرفی به مشک ناب گفتن میتوان
بلبلان شب تا سحر از گل حکایت می کنند
این حکایت با گل سیراب گفتن میتوان
غم مخور چون زاهدان خشک از پیری کمال
تا غزلهای تر چون آب گفتن میتوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 2شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 3شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 4شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 5شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 6شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 7شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...8شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...9شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...10شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 11شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...12شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...13شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 14شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 15شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 16شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 17شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 18شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...19شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...20شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...21شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 22شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...23شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 24شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...25شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...26شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 27شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 28شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 29شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 30شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 31شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...32شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...33شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...34شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 35شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...36شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...37شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 38شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 39شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 40شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...41شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 42شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 43شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 44شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...45شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 46شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 47شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...48شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 49شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...50شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 51شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 52شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 53شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...54شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 55شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...56شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 57شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...58شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...59شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 60شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 61شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...62شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 63شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...64شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 65شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 66شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 67شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 68شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 69شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 70شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 71شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 72شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 73شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 74شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 75شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 76شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 77شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 78شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 79شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 80شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 81شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 82شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...83شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 84شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...85شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 86شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...87شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 88شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 89شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...90شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...91شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 92شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 93شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 94شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 95شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 96شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 97شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 98شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 99شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 100شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 101شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 102شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 103شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 104شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 105شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 106شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 107شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 108شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 109شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 110شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 111شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 112شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 113شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 114شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 115شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 116شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 117شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 118شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 119شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...120شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...121شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 122شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 123شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 124شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 125شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 126شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 127شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 128شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 129شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...130شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 131شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...132شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...133شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 134شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 135شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 136شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 137شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 138شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 139شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 140شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 141شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 142شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 143شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 144شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...145شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 146شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...147شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 148شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 149شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 150شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...151شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 152شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 153شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 154شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 155شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...156شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...157شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 158شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 159شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 160شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 161شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...162شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...163شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 164شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 165شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 166شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 167شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 168شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 169شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 170شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 171شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 172شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...173شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 174شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 175شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 176شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 177شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 178شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 179شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 180شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 181شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 182شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 183شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 184شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 185شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...186شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 187شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...188شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 189شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...190شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...191شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 192شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 193شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 194شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 195شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...196شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 197شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 198شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 199شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...200شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 201شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 202شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 203شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 204شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 205شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 206شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...207شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 208شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 209شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 210شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 211شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 212شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 213شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 214شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 215شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...216شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 217شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 218شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 219شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 220شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 221شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 222شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 223شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...224شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...225شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 226شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 227شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...228شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 229شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 230شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 231شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 232شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 233شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 234شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 235شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...236شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...237شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 238شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 239شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...240شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...241شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 242شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...243شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 244شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 245شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...246شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...247شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 248شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...249شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 250شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 251شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 252شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...253شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...254شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ