به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن

1760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

برخ قدر گل و گلزار بشکن
سخن گو قند را بازار بشکن
اگر خواهی شکسته مشک در چین
ز زلف عنبرین یک تار بشکن
بمژگان چون بگیری نیزه بازی
سنان در سینه انگار بشکن
شکست من دلت گر میکند خوش
بروزی خاطرم صد بار بشکن
شگفت ای باغبان اطراف گلزار
قفس بر عندلیب زار بشکن
نظر هم غیرتم آید بدان سرو
به چشم نرگس ای گل خار بشکن
برویش سجده کن ناموس بگذار
مسلمان شو بت پندار بشکن
بزن سر بر در میخانه صوفی
دماغ عقل دعویدار بشکن
کمال این توبه صد جا شکسته
به بادش ده چو زلف یار بشکن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 2شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 3شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 4شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 5شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...6شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...7شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...8شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 9شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...10شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...11شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 12شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 13شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 14شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 15شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 16شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...17شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...18شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...19شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 20شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...21شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 22شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...23شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...24شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 25شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 26شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 27شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 28شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 29شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...30شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...31شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...32شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 33شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...34شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...35شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 36شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 37شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 38شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...39شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 40شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 41شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 42شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...43شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 44شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 45شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...46شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 47شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...48شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 49شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 50شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 51شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...52شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 53شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...54شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 55شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...56شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...57شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 58شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 59شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...60شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 61شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...62شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 63شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 64شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 65شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 66شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 67شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 68شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 69شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 70شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 71شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 72شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 73شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 74شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 75شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 76شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 77شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 78شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 79شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 80شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...81شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 82شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...83شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 84شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...85شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 86شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 87شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...88شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...89شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 90شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 91شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 92شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 93شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 94شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 95شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 96شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 97شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 98شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 99شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 100شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 101شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 102شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 103شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 104شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 105شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 106شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 107شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 108شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 109شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 110شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 111شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 112شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 113شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 114شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 115شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 116شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 117شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...118شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...119شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 120شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 121شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 122شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 123شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 124شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 125شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 126شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 127شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...128شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 129شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...130شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...131شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 132شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 133شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 134شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 135شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 136شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 137شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 138شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 139شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 140شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 141شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 142شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...143شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 144شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...145شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 146شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 147شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 148شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...149شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 150شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 151شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 152شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 153شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...154شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...155شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 156شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 157شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 158شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 159شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...160شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...161شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 162شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 163شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 164شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 165شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 166شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 167شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 168شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 169شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 170شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...171شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 172شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 173شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 174شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 175شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 176شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 177شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 178شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 179شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 180شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 181شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 182شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 183شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...184شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 185شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...186شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 187شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...188شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...189شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 190شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 191شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 192شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 193شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...194شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 195شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 196شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 197شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...198شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 199شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 200شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 201شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 202شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 203شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 204شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...205شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 206شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 207شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 208شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 209شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 210شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 211شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 212شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 213شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...214شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 215شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 216شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 217شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 218شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 219شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 220شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 221شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...222شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...223شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 224شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 225شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...226شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 227شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 228شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 229شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 230شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 231شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 232شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 233شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...234شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...235شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 236شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 237شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...238شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...239شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 240شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...241شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 242شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 243شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...244شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...245شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 246شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...247شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 248شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 249شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 250شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...251شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...252شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ