به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من

1590عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من
تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من
ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش
ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من
مردم چشمم بخون دل برای روی خلق
آب و رنگی باز می آرد بروی زرد من
شب همه شب اشک میریزم بزاری همچو شمع
نسبتی دارد همانا درد او با درد من
ابرتر دامن همی گرید ز اشک گرم من
کوه سنگین دل همی نالد ز آه سرد من
در میان خاک و خون می خفتم و خون میخورم
خواب و خورد کس مبادا همچو خواب خوردمن
ای کمال آندم که با من خلوتی افتد ترا
گر تو خود جان عزیزی نیستی در خورد من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...2شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...3شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 4شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 5شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 6شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 7شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 8شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 9شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...10شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...11شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...12شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 13شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...14شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...15شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 16شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 17شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 18شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 19شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 20شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...21شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...22شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...23شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 24شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...25شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 26شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...27شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...28شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 29شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 30شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 31شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 32شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 33شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...34شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...35شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...36شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 37شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...38شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...39شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 40شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 41شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 42شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...43شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 44شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 45شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 46شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...47شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 48شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 49شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...50شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 51شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...52شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 53شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 54شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 55شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...56شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 57شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...58شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 59شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...60شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...61شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 62شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 63شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...64شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 65شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...66شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 67شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 68شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 69شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 70شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 71شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 72شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 73شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 74شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 75شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 76شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 77شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 78شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 79شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 80شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 81شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 82شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 83شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 84شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...85شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 86شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...87شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 88شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...89شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 90شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 91شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...92شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...93شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 94شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 95شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 96شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 97شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 98شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 99شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 100شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 101شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 102شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 103شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 104شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 105شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 106شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 107شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 108شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 109شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 110شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 111شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 112شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 113شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 114شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 115شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 116شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 117شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 118شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 119شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 120شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 121شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...122شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...123شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 124شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 125شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 126شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 127شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 128شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 129شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 130شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 131شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...132شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 133شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...134شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...135شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 136شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 137شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 138شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 139شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 140شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 141شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 142شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 143شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 144شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 145شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 146شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...147شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 148شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...149شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 150شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 151شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 152شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...153شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 154شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 155شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 156شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 157شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...158شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...159شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 160شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 161شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 162شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 163شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...164شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...165شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 166شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 167شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 168شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 169شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 170شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 171شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 172شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 173شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 174شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...175شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 176شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 177شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 178شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 179شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 180شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 181شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 182شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 183شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 184شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 185شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 186شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 187شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...188شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 189شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...190شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 191شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...192شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...193شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 194شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 195شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 196شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 197شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...198شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 199شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 200شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 201شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...202شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 203شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 204شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 205شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 206شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 207شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 208شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...209شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 210شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 211شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 212شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 213شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 214شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 215شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 216شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 217شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...218شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 219شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 220شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 221شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 222شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 223شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 224شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 225شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...226شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...227شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 228شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 229شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...230شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 231شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 232شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 233شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 234شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 235شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 236شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 237شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...238شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...239شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 240شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 241شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...242شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...243شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 244شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...245شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 246شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 247شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...248شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...249شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 250شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...251شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 252شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 253شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 254شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...255شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...256شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ