به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش

1640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من باده بخورم چکنم گو حرام باش
زاهد برو تو در پی ناموس و نام باش
خواهی که برخوری دو سه روزی ز عمر خویش
ترک صلاح گیر و خراب مدام باش
بگذار راه کعبه و بتخانه قبله ساز
از ننگ و نام بگذر و با چنگ و جام باش
زهد ریا و فسق نهانی به کار تست
های ناتمام در همه کاری تمام باش
خواهی که پیش زنده دلان محترم شوی
در میکده مجاور بیت الحرام باش
مانگریم معرفت خاص و عام را
نو در پی شناختن خاص و عام باش
شیراز جای مردم صاحب کمال نیست
هان ای کمال عازم دارالسلام باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 2شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 3شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 4شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 5شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 6شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...7شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 8شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...9شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 10شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 11شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 12شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 13شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 14شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...15شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 16شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 17شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 18شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...19شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 20شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 21شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 22شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...23شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 24شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 25شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 26شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 27شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...28شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 29شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...30شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...31شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...32شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...33شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 34شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 35شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...36شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 37شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 38شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 39شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 40شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 41شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...42شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 43شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 44شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 45شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 46شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 47شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 48شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 49شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...50شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...51شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 52شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 53شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 54شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...55شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 56شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...57شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 58شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 59شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 60شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 61شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 62شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...63شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 64شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 65شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 66شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 67شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...68شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...69شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...70شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...71شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...72شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...73شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...74شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 75شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 76شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 77شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...78شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 79شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 80شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...81شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...82شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...83شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 84شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 85شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 86شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 87شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...88شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 89شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 90شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 91شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...92شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...93شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...94شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 95شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 96شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 97شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 98شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 99شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 100شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 101شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 102شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...103شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...104شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 105شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...106شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 107شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 108شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 109شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...110شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 111شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 112شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 113شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 114شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...115شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 116شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 117شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 118شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...119شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 120شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 121شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...122شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 123شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 124شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...125شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...126شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 127شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 128شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 129شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...130شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...131شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 132شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...133شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 134شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 135شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...136شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 137شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 138شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 139شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 140شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 141شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 142شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 143شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 144شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...145شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 146شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 147شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 148شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...149شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 150شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 151شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 152شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 153شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 154شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...155شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 156شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...157شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 158شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...159شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 160شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 161شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 162شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...163شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 164شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 165شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 166شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...167شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...168شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 169شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 170شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 171شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 172شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 173شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 174شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 175شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 176شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...177شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...178شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 179شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 180شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 181شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...182شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...183شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 184شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 185شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 186شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 187شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 188شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 189شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...190شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...191شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...192شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 193شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...194شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...195شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 196شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 197شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 198شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 199شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 200شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...201شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...202شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...203شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 204شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...205شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 206شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...207شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...208شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 209شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 210شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 211شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 212شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 213شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...214شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...215شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...216شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 217شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...218شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...219شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 220شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 221شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 222شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...223شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 224شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 225شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 226شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...227شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 228شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 229شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...230شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 231شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...232شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 233شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 234شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 235شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...236شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 237شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...238شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 239شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...240شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...241شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 242شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 243شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...244شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 245شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...246شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 247شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 248شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 249شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 250شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 251شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 252شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 253شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 254شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 255شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 256شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 257شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 258شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 259شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 260شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 261شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 262شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 263شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 264شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...265شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 266شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...267شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 268شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...269شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 270شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 271شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...272شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...273شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 274شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 275شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 276شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 277شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 278شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 279شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 280شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 281شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 282شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 283شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 284شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 285شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 286شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 287شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 288شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 289شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 290شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 291شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 292شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 293شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 294شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 295شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 296شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 297شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 298شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 299شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 300شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 301شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...302شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...303شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 304شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 305شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 306شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 307شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 308شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 309شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 310شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 311شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...312شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 313شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...314شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...315شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 316شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 317شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 318شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 319شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 320شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 321شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 322شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 323شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 324شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 325شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 326شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...327شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 328شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...329شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 330شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 331شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 332شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...333شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 334شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 335شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 336شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 337شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...338شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...339شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 340شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 341شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 342شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 343شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...344شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...345شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 346شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 347شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 348شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 349شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 350شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 351شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 352شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 353شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 354شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...355شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 356شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 357شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 358شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 359شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 360شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 361شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 362شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 363شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 364شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 365شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 366شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 367شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...368شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 369شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...370شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 371شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...372شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...373شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 374شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 375شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 376شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 377شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...378شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 379شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 380شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 381شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...382شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 383شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 384شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 385شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 386شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 387شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 388شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...389شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 390شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 391شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 392شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 393شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 394شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 395شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 396شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 397شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...398شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 399شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 400شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 401شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 402شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 403شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 404شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 405شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...406شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...407شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 408شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 409شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...410شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 411شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 412شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 413شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 414شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 415شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 416شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 417شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...418شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...419شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 420شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 421شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...422شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...423شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 424شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...425شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 426شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 427شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...428شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...429شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 430شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...431شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 432شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 433شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 434شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...435شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...436شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ