به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم

1620عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چه رنجم از تو گر کشتی به نازم
که نازت عمر نو بخشید بازم
چو کارم جز بریدن نیست از خویش
چرا باشد ز تیغت احترازم
طبیبی شربت من گر نسازی
از قند به به خون دل بسازم
ز ابرویت چو رو آرم به محراب
سر زلفت بود عقد نمازم
نظر کج باختی گفتی به آن زلف
دوزخ دارد چگونه کج بنازم
سر زلفت مرا عمر درازست
خداوندا بده عمر درازم
کمال از بندگان ماست گفتی
بدنه اقبال دایم سرفرازم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...2شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 3شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 4شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 5شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...6شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 7شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 8شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...9شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...10شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...11شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 12شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 13شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 14شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 15شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...16شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 17شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 18شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 19شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...20شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...21شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...22شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 23شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 24شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 25شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 26شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 27شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 28شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 29شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 30شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...31شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...32شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 33شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...34شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 35شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 36شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 37شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...38شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 39شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 40شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 41شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 42شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...43شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 44شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 45شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 46شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...47شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 48شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 49شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...50شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 51شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 52شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...53شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...54شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 55شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 56شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 57شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...58شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...59شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 60شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...61شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 62شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 63شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...64شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 65شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 66شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 67شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 68شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 69شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 70شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 71شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 72شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...73شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 74شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 75شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 76شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...77شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 78شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 79شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 80شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 81شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 82شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...83شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 84شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...85شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 86شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...87شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 88شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 89شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 90شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...91شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 92شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 93شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 94شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...95شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...96شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 97شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 98شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 99شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 100شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 101شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 102شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 103شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 104شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...105شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...106شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 107شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 108شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 109شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...110شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...111شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 112شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 113شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 114شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 115شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 116شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 117شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...118شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...119شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...120شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 121شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...122شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...123شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 124شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 125شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 126شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 127شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 128شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...129شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...130شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...131شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 132شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...133شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 134شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...135شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...136شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 137شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 138شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 139شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 140شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 141شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...142شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...143شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...144شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 145شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...146شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...147شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 148شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 149شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 150شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...151شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 152شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 153شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 154شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...155شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 156شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 157شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...158شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 159شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...160شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 161شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 162شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 163شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...164شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 165شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...166شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 167شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...168شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...169شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 170شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 171شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...172شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 173شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...174شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 175شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 176شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 177شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 178شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 179شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 180شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 181شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 182شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 183شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 184شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 185شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 186شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 187شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 188شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 189شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 190شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 191شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 192شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...193شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 194شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...195شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 196شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...197شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 198شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 199شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...200شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...201شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 202شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 203شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 204شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 205شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 206شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 207شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 208شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 209شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 210شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 211شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 212شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 213شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 214شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 215شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 216شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 217شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 218شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 219شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 220شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 221شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 222شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 223شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 224شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 225شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 226شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 227شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 228شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 229شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...230شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...231شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 232شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 233شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 234شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 235شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 236شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 237شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 238شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 239شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...240شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 241شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...242شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...243شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 244شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 245شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 246شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 247شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 248شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 249شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 250شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 251شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 252شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 253شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 254شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...255شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 256شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...257شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 258شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 259شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 260شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...261شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 262شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 263شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 264شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 265شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...266شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...267شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 268شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 269شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 270شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 271شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...272شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...273شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 274شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 275شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 276شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 277شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 278شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 279شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 280شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 281شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 282شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...283شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 284شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 285شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 286شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 287شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 288شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 289شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 290شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 291شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 292شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 293شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 294شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 295شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...296شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 297شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...298شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 299شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...300شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...301شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 302شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 303شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 304شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 305شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...306شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 307شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 308شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 309شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...310شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 311شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 312شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 313شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 314شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 315شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 316شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...317شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 318شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 319شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 320شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 321شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 322شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 323شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 324شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 325شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...326شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 327شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 328شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 329شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 330شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 331شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 332شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 333شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...334شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...335شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 336شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 337شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...338شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 339شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 340شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 341شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 342شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 343شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 344شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 345شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...346شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...347شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 348شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 349شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...350شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...351شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 352شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...353شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 354شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 355شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...356شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...357شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 358شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...359شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 360شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 361شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 362شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...363شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...364شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ