به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم
آن لب شکر ناب نگوئیم چه گوئیم
آن زلف کمند افکن و رخسار و جنین را
دزد و شب مهتاب نگوئیم چه گوئیم
تفسیر دو ابروی تو کان سورة نونست
پیوسته به محراب نگوئیم چه گویم
دیدیم شبی زلف تو در فقه و بیداد
تعبیر چنین خواب نگوئیم چه گوئیم
چوگان سر زلف ترا شد دل ما گوی
این که به احباب نگوئیم چه گوئیم
این چهره و این اشک روان را به دویدن
لوح زر و سیماب نگوئیم چه گوئیم
چون نمد کمال از غزل آن صورت زیباست
شعر نر چون آب نگوئیم چه گوئیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 2شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 3شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 4شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 5شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 6شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 7شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 8شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 9شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...10شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...11شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 12شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...13شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 14شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 15شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 16شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...17شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 18شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 19شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 20شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 21شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...22شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 23شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 24شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 25شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...26شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 27شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 28شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...29شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 30شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 31شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...32شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...33شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 34شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 35شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 36شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...37شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...38شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 39شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...40شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 41شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 42شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...43شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 44شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 45شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 46شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 47شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 48شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 49شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 50شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 51شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...52شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 53شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 54شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 55شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...56شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 57شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 58شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 59شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 60شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 61شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...62شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 63شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...64شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 65شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...66شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 67شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 68شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 69شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...70شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 71شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 72شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 73شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...74شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...75شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 76شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 77شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 78شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 79شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 80شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 81شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 82شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 83شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...84شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...85شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 86شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 87شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 88شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...89شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...90شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 91شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 92شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 93شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 94شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 95شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 96شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...97شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...98شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...99شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 100شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...101شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...102شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 103شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 104شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 105شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 106شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 107شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...108شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...109شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...110شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 111شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...112شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 113شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...114شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...115شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 116شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 117شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 118شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 119شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 120شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...121شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...122شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...123شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 124شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...125شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...126شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 127شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 128شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 129شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...130شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 131شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 132شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 133شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...134شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 135شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 136شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...137شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 138شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...139شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 140شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 141شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 142شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...143شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 144شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...145شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 146شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...147شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...148شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 149شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 150شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...151شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 152شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...153شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 154شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 155شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 156شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 157شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 158شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 159شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 160شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 161شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 162شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 163شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 164شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 165شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 166شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 167شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 168شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 169شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 170شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 171شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...172شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 173شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...174شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 175شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...176شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 177شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 178شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...179شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...180شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 181شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 182شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 183شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 184شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 185شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 186شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 187شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 188شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 189شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 190شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 191شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 192شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 193شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 194شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 195شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 196شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 197شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 198شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 199شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 200شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 201شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 202شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 203شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 204شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 205شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 206شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 207شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 208شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...209شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...210شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 211شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 212شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 213شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 214شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 215شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 216شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 217شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 218شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...219شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 220شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...221شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...222شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 223شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 224شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 225شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 226شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 227شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 228شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 229شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 230شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 231شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 232شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 233شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...234شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 235شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...236شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 237شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 238شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 239شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...240شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 241شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 242شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 243شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 244شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...245شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...246شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 247شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 248شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 249شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 250شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...251شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...252شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 253شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 254شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 255شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 256شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 257شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 258شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 259شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 260شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 261شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...262شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 263شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 264شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 265شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 266شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 267شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 268شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 269شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 270شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 271شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 272شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 273شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 274شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...275شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 276شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...277شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 278شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...279شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...280شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 281شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 282شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 283شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 284شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...285شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 286شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 287شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 288شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...289شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 290شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 291شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 292شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 293شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 294شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 295شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...296شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 297شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 298شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 299شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 300شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 301شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 302شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 303شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 304شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...305شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 306شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 307شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 308شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 309شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 310شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 311شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 312شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...313شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...314شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 315شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 316شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...317شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 318شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 319شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 320شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 321شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 322شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 323شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 324شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...325شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...326شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 327شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 328شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...329شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...330شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 331شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...332شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 333شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 334شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...335شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...336شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 337شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...338شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 339شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 340شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 341شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...342شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...343شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ