به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای غمت آرام جان عاشقان
از تو پر شادی جهان عاشقان
خال مشکینت سواد الوجه ماست
این بود بر رخ نشان عاشقان
بر زبانها ذکر نامت رفت حیف
این بود ورد زبان عاشقان
خادما بر زاهد افشان مروحه
گر مگس رانی ز خوان عاشقان
عاشقان از هر طرف در جوششند
کیست آیا در میان عاشقان
تا فزون از عاشقان باشم بسی
عاشقم بر عاشقان عاشقان
گر به جانان زندگی بابی کمال
زندگی بابی به جان عاشقان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 2شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 3شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 4شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...5شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...6شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 7شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 8شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 9شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 10شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 11شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 12شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...13شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...14شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...15شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 16شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...17شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...18شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 19شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 20شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 21شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 22شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 23شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...24شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...25شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...26شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 27شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...28شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 29شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...30شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...31شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 32شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 33شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 34شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 35شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 36شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...37شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...38شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...39شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 40شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...41شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...42شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 43شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 44شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 45شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...46شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 47شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 48شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 49شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...50شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 51شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 52شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...53شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 54شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...55شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 56شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 57شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 58شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...59شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 60شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...61شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 62شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...63شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...64شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 65شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 66شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...67شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 68شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...69شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 70شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 71شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 72شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 73شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 74شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 75شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 76شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 77شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 78شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 79شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 80شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 81شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 82شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 83شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 84شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 85شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 86شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 87شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...88شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 89شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...90شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 91شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...92شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 93شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 94شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...95شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...96شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 97شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 98شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 99شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 100شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 101شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 102شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 103شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 104شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 105شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 106شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 107شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 108شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 109شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 110شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 111شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 112شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 113شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 114شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 115شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 116شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 117شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 118شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 119شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 120شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 121شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 122شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 123شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 124شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...125شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...126شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 127شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 128شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 129شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 130شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 131شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 132شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 133شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 134شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...135شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 136شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...137شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...138شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 139شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 140شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 141شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 142شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 143شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 144شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 145شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 146شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 147شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 148شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 149شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...150شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 151شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...152شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 153شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 154شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 155شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...156شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 157شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 158شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 159شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 160شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...161شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...162شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 163شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 164شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 165شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 166شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...167شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...168شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 169شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 170شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 171شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 172شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 173شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 174شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 175شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 176شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 177شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...178شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 179شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 180شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 181شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 182شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 183شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 184شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 185شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 186شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 187شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 188شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 189شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 190شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...191شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 192شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...193شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 194شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...195شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...196شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 197شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 198شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 199شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 200شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...201شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 202شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 203شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 204شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...205شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 206شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 207شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 208شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 209شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 210شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 211شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...212شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 213شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 214شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 215شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 216شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 217شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 218شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 219شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 220شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...221شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 222شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 223شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 224شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 225شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 226شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 227شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 228شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...229شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...230شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 231شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 232شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...233شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 234شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 235شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 236شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 237شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 238شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 239شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 240شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...241شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...242شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 243شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 244شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...245شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...246شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 247شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...248شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 249شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 250شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...251شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...252شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 253شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...254شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 255شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 256شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 257شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...258شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...259شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ